چرا استراتژی محوری محتوا نیاز است؟ (بخش اول)
( چرا استراتژی محوری محتوا نیاز است؟ ) تهیه استراتژی محتوا به یک سفر میماند. در مرحله بازنگری و تحلیل، نقطه آغاز سفر را شناختید. در همسوسازی، از آمادگی همسفران اطمینان یافتید. اما پیش از شروع برنامه ریزی برای جزییات سفر، پاسخ پرسشی بسیار مهم را باید بدانید: مقصد کجاست؟
چهارگانه استراتژی محتوا را به شما معرفی کردیم. هسته این چهارگانه، استراتژی محوری است. استراتژی محوری آن چیزی است که همه عناصر استراتژی محتوا را به هم پیوند میدهد: استراتژی محوری همان «فانوس راهنمای» نجاتبخش است که به رغم تمام اتفاقهایی که ممکن است رخ دهد، شما را در مسیر درست نگاه خواهدداشت.
در این بخش به سه پرسش پاسخ خواهیم داد:
- * استراتژی محوری چیست؟
- * چگونه میتوان استراتژی محوری را تهیه و تعریف کرد؟
- * شکل نهایی استراتژی محوری چگونه است؟
استراتژی محوری چیست؟
در هر صنعتی همه چیز مدام در حال تغییر است و این متأسفانه بدین معناست که محتوای شما ناگزیر همواره باید تغییر کند تا متناسب با تحولات باشد. در نتیجه، ممکن است خود را مدام در وضعیت اضطرار ببینید؛ وضعیتی که در آن همیشه در حال واکنش به تغییرات هستید و پیشرفت مشهودی ندارید.
استراتژی محوری این جا وارد میدان میشود. چنان که پیشتر گفتیم استراتژی محتوا تعیین میکند که سازمان (یا پروژه) شما چگونه از محتوا، برای دستیابی به اهداف خود و بر نیازهای کاربران بهره گیرد. استراتژی محوری، جهتگیری بلندمدت همه کارهای ما به محتوا را برای شما تعیین و تضمین میکند که تمام فعالیتها، چه کوچک و چه بزرگ، در کنار هم به سوی آیندهای روشن حرکت کنند. تاکتیکها ممکن است نیاز به تغییر داشتهباشند، اما استراتژی محوری همواره ثابت میماند و به شما کمک میکند تغییرات را تاب آورید و به پیشروی ادامه دهید.
ویژگیهای یک استراتژی محوری کارآمد:
- * انعطافپذیر: تغییرات محیط را تاب میآورد و با تاکتیکها و پیکربندیهای گوناگون گروه، سازگار میشود.
- * آرمانگرا: سازمان را بیش از حد معمول به تلاطم وا میدارد، زیرا بر آنچه در حالت آرمانی میخواهید باشید، تمرکز میکند (نه آنچه در محدوده توانتان به نظر میرسد).
- * درذهنماندنی: استراتژی محوری، مفهومی ساده و قابل فهم است که همواره برای هدایت فعالیتها و تصمیمات به کار میرود.
- * انگیزه بخش: ارزشمند و نسبتا شورانگیز است؛ چیزی است که مردم دوست دارند سهمی در آن داشتهباشند.
- * فراگیر: پذیرای انواع مشارکت فردی و گروهی است.
لزومی ندارد تدوین استراتژی محوری شش ماه به درازا بکشد و به یک متن ۵۰ صفحهای بینجامد. بخش عمده آن را اغلب با برگزاری چند کارگاه، با مشارکت افراد اصلی، میتوان بهدستآورد. البته بقیه ذینفعان را هم نباید کلا از این فرایند کنار گذاشت. به یاد داشته (تهیه) محتوا یک حرکت گروهی است. فرقی ندارد که همه ذینفعان را به نشستهای ذهنانگیزی با گروه اصلی فرا بخوانید، یا از آنها بخواهید دیدگاه خود را درباره خروجی گروه اعلام کنند؛ مهم این است که نظر آنها را به حساب آورید. در این صورت، استراتژیهای بهتری خواهید داشت.
چگونه میتوان استراتژی محوری را تدوین و تعریف کرد؟
لی تامس از اعضای شرکت برین ترافیک، با استفاده از مفهوم «چه میخواهی؟ – چه هستی؟ – چه میکنی؟»، به شرکتها کمک میکند استراتژی محوری خود را تعریف کنند. این رویکرد، پاسخگویی به پرسشهای مهم زیر را آسانتر میسازد:
- * چه میخواهی؟ دستاورد استراتژی محتوای ما قرار است چه باشد (برای سازمان، برای صنعتی که در آن فعالیت داریم، برای محصول و برای….)؟
- * چه هستی؟ چه «محتوایی» تولید خواهیم کرد؟ (به بیان دیگر، ما به کاربران/ مصرف کنندگان مان چه چیزی ارائه میدهیم؟ این محتوا از چه نظر برای کاربران/ مصرف کنندگان ما ارزش خواهد داشت؟)
- * چه میکنی؟ سازمان چه اقدامهایی برای پشتیبانی از محتوا باید انجام دهد؟
اکنون بینیم این کار چگونه انجام میشود.
ابتدا تکلیف خود را با دشواریهای تاکتیکی روشن کنید
اولین بار که این پرسشها را مطرح میکنید، ممکن است یک راست به سراغ تاکتیکها و ارائه راهحلهای موقت بروید. اشکالی ندارد. همین کار را بکنید. همه چیز را بیرون بریزید. هر تاکتیک و راهحلی از نوع «چه میخواهی؟ – چه هستی؟ چه میکنی؟» به ذهنتان میرسد، یادداشت کنید.
بعد، از خود بپرسید:
- * نقاط مشترک این تاکتیکها چیست؟
- * زمینههای فرهنگی یا تجاری این تاکتیکها کدام است؟
- * آیا این تاکتیکها یا دغدغههای آتی، ما را از کارهای بهتر و جالبتر باز نمیدارند؟
- * اگر ناچار نبودم این کار را بکنم، دلم میخواست با محتوا چه کنم؟
- * اگر چوب دستی جادویی داشتم و میتوانستم در یک چشم برهم زدن این دشواریها را حل کنم، بعد از آن چه میکردم؟
حالا، آرمانگرایی تمام عیار شوید
برخلاف برنامهها، استراتژی محوری شما نباید بر پایه واقعیت موجود بنا شود. دستیابی به آن باید چالشی برای سازمان باشد، چیزی که آرزویش را داشته باشید و در راهش تلاش کنید( استراتژی محوری ). پس، فقط برای چند لحظه، آنچه امروز «وجود دارد»، آنچه لازم است فورا انجام دهید یا آنچه واقعبینانه فکر میکنید انجامپذیر است، را از سرتان بیرون کنید. (البته کمی بعد، به اینها هم می رسیم.) فعلا به آرمان های بزرگ فکر کنید.
جملههایی مانند «بیایید تلاش کنیم تا به رقیبمان برسیم» یا «بیایید کیفیت بد محتوایمان را کمی اصلاح کنیم» برای هیچکس انگیزه نمیسازند. اینها ممکن است در ماههای آتی، بخشی از کار باشند، اما لزوما سرنوشت شما را رقم نمیزنند. قطعا استراتژی شما هم نخواهند بود.
از مرحله جادویی نترسید
استراتژیست محتوایی به نام شلی باونا، از مرحلهای سخن میگوید که آن را «مرحله جادویی» نامیده است. برای مشاوران، این مرحله، جایی میان مرحله پژوهش و خروجی کار است و اگر عضوی از سازمان باشید، پل میان پژوهش شما و ترفیع آتی است.
مرحله جادویی، جای تمام اندیشههای ناب و تمایز بخش – مانند استراتژی محوری – است. موضوع آن سراسر، نوآوری است. البته این مسأله ممکن است اضطرابآور باشد. شلی در وبلاگ خود، در مطلبی با عنوان «فقط ابداع کن!» مینویسد:
«این ترس یا مقاومت در برابر نوآوری – در برابر ابداع کردن – خیلی از ما را عقب نگه داشتهاست. به این میماند که در جستوجوی کتاب، یا منبع یا کارشناسی باشیم که ما را به پاراگراف دوم صفحه ۴۲۸ هدایت کند تا دستورالعمل دقیق و درست آنچه باید انجام بدهیم را بیابیم.
اما خود آن مرجع، اولین بار چطور به این راهحل رسیده است؟ ابداعش کرده است؛ مطمئن باشید که همینطور است. آن را سنجیده، به اشتراک گذاشته و بازبینی کرده است. البته ممکن است هر اندیشهای از ترکیب چند منبع و تجربه به دست آمدهباشد، اما به هر حال یک نفر باید اول بار آن را آفریده و ثبت کرده باشد.
این ابداع کردن بخشی از مرحله جادویی است، هرچند من با خیلیها درباره آن صحبت نمیکنم. دلیلش را میدانید. نوآوری در دنیای هنر تشویق میشود، اما پذیرش آن در استراتژی کسب و کار، دشوارتر است»
از مرحله جادویی نهراسید. از پس آن بر میآیید. چندان دشوار نیست. افزون بر این، تهیه استراتژی محتوا بدون این مرحله ممکن نخواهد بود.
شکل نهایی استراتژی محوری چگونه است؟
قانون مشخصی برای این که بگوییم استراتژی محوری شبیه چه باید باشد، وجود ندارد. برخلاف باور رایج، استراتژی ها لازم نیست حتما اوراق قطوری باشند که وقتی روی میز میافتند صدای مهیبی ایجاد کنند. در واقع در این مرحله، رسالههای حجیم تأثیر منفی خواهند داشت. هیچکس آنها را نمیخواند و قطعا انگیزه هم نمیگیرد.
استراتژی محوری شما میتواند در یک جمله خلاصه شود، مادامی که آن جمله از دید همه اعضای گروه بامعنا باشد. یا میتواند تصویری با شرح آن باشد. تنها این ویژگیهای کلیدی را لحاظ کنید: کوتاه، در ذهن ماندنی و متمرکز بر محتوا. دست خود را در ابداع قالب دلخواه، باز بگذارید.
حالا برنامه چیست؟
ما تقریبا همیشه برای ارائه استراتژی محوری، از ابتدا، از یک برنامه اجرایی ملموس و کاربردی بهره میگیریم؛ تاکتیکهایی از برنامه اجرایی که نحوه کارکرد استراتژی را به صورت عملی نشان دهد. قصد ما این است که تمام انرژی و هیجان ناشی از ارائه استراتژی جدید را حفظ کنیم. قطعا شما هم همین را میخواهید. پس ادامه دهیم.
و اما محتوا! این بخش قرار است مثل آب خوردن باشد، چون همانطور که دیدیم تهیه محتوا آنقدرها هم کار دشواری نیست!
از شوخی گذشته، این بخش میتواند جالب باشد، زیرا در این مرحله توضیح خواهیم داد، عناصر محتوایی چهارگانه استراتژی محتوا را چگونه باید تعریف کرد. گام به گام در تصمیمهایی که لازم است درباره مسائل زیر بگیرید، همراه شما خواهیم بود:
- * مضمون: به چه محتوایی نیاز داریم و چرا؟
- * ساختار: محتوای ما چگونه اولویتبندی، سازماندهی، قالببندی و ارائه خواهد شد؟
در حالی که این بخش (طولانی) را میخوانید، لطفا به یاد داشته باشید که وقتی درباره یکی از عناصر چهارگانه تصمیمی میگیرید (مثلا درباره مضمون)، این تصمیم به احتمال زیاد بر سه عنصر دیگر هم تأثیر خواهد داشت. ایجاد پیوند میان عناصر تشکیلدهنده محتوا و افراد درگیر در آن، یکی از مهمترین نقشهایی است که استراتژی محتوا در سازمان شما ایفا میکند.
مضمون
سریع پاسخ دهید: محتوای شما چه کاری باید انجام دهد؟ خوب، وقت تمام شد. پاسخ: محتوای شما باید در دستیابی به اهداف پروژه، اهداف کلان کسب و کار، اهداف کاربر و استراتژی بلندمدت به شما کمک کند. (درست جواب داده بودید؟ آفرین! برای خودتان یک نوشابه باز کنید. اما به هر صورت، انجام این کار سختتر از چیزی است که فکر میکنید).
شاید پیشتر تصمیمگیری درباره محتوا را با روشهایی مانند گردآوری فهرست خواستههای همکاران، نظرسنجی از کاربران، بررسی محتوایی که پیش از آن به صورت آنلاین ارائه کرده بودید و روشهایی از این دست انجام میدادید. این کوششها به فهرست محتوا و آن هم به نقشه سایت میانجامید و ادامه مییافت. گرچه این روش ممکن است تا حدی مؤثر بوده باشد، احتمالا در پایان کار، با انبوهی از چیزهایی که واقعا لازم نداشتید هم روبهرو میشدید.
تعیین این که چه محتوایی واقعا مورد نیاز شماست، در واقع فرایند پیچیدهای است. عوامل زیادی را باید در نظر گرفت، از جمله:
- * مخاطب
- * پیامپردازی
- * سرفصلها
- * هدف
- * صدا و لحن
- * منابع
حالا به تک تک این موارد میپردازیم.
مخاطب: میخواهید با چه کسانی ارتباط برقرار کنید؟
در مرحله تحلیل، از ذینفعان خواستید که مخاطبان مورد نظر خود را تعیین و اولویتبندی کنند. حالا بروید و آن فهرست را بیاورید. روشن است که ذینفعان بر حوزههای متفاوتی تمرکز میکنند. در نتیجه، احتمالا شما با فهرستی از «مخاطبان گوناگون که همه از اولویت بالا برخوردارند» مواجه خواهید بود. به عنوان مثال، X از بخش روابط عمومی، قصد دارد رسانهها را هدف بگیرد؛ Y از بخش بازاریابی، میخواهد مشتریان بالقوه را در اولویت قرار دهد؛ Z در بخش منابع انسانی، میخواهد به جویندگان کار دست یابد و….
گرچه تهیه محتوایی که برای همه این مخاطبان کاربردی باشد امکانپذیر است، اما چنین محتوایی خدمت خاصی به هیچکدام از آنان نخواهد کرد. اگر معیارها و اولویتهایی تعیین کنید که مخاطب هدف شما را مشخص سازد، محتوا مؤثرتر و مدیریت آن آسانتر خواهد بود. در پکیج جامع دیجیتال مارکتینگ تخصصی نوکارتو میتوانید پیرامون بازاریابی محتوایی مطالعه نمایید.
کاربرانتان را مشخص کنید
ابتدا دستههای کاربران خود را دقیقا تعریف کنید. مثلا وقتی میگویید «مشتریان»، منظورتان واقعا چیست؟ مشتریان بالقوه یا مشتریان موجود؟ مشتریان محصول خط تولید الف را در ذهن دارید یا خط تولید ب؟ آیا مقصودتان مادران فوتبال دوست است یا هواخواهان موسیقی پاپ، یا مادران فوتبال دوستی که هواخواه موسیقی پاپ هم هستند؟
از همه مهمتر، روشن کنید مادران فوتبال دوست هواخواه موسیقی پاپ برای سازمان شما و اهداف آن چه اهمیتی دارند. چرا میخواهید برای آنها محتوا تولید کنید؟ میخواهید آنها با محتوای شما چه کنند؟ بعضی سازمانها دوست دارند تیپهای شخصیتی بسازند – شخصیتها یا کلیشههای ساختگی که نماینده دستههایی از کاربران باشند. این تیپها اگر خوب ساخته شوند، میتوانند به شما در تبیین ویژگیهای کاربرانتان کمک کنند. اما تیپها لازم نیست خیلی دقیق و با جزییات ترسیم شوند. در واقع، چنین تیپهایی شاید، حتی کمی، گیجکننده باشند. فهرستی ساده از ویژگیهای اصلی کاربر کافی است ( استراتژی محوری ).
وقتی تعریف روشنی از کاربران هدف داشته باشید، احتمال موفقیتتان در ساخت محتوایی که واقعا به کار آنان بیاید، بیشتر میشود. افزون بر این، خیالتان راحت است که وقتی صحبت از دسته کاربری خاصی میکنید، همه افراد سازمان برداشت یکسانی از آن دارند. البته تعریف دستههای کاربری، مزایای زیادی دارد، اما همین دو مزیت برای توجیه زمان و نیروی لازم برای این کار کافی است.
اولویتها: رتبهبندی و دستهبندی
حالا به قسمت دشوار کار میرسیم: اولویتبندی دستههای کاربری برای هر یک از واسطههای ارائه محتوا یا مکانهای حضور آنلاین که در اختیار دارید (یا میخواهید داشته باشید). فهرستی ترتیبی تهیه کنید که شماره ۱ آن، کاربر دارای اولویت اول باشد. به ترتیب، فهرست را با اولویت دوم، سوم، تا آخرین اولویت ادامه دهید. ممکن است وسوسه شوید، دو دسته مخاطب را در یک رده اولویت قرار دهید، اما چنین نکنید. هیچ مساواتی برقرار نکنید. از آنجا که ذینفعان شما هر کدام «مخاطب اصلی» خود را دارند، قطعا بحثها و مذاکراتی در پیش خواهیدداشت. پس آماده باشید.
افزون بر این، رتبهبندی کاربران ممکن است کمبودهایی را آشکار سازد. مثلا «کارمندان فعلی» جزء مخاطبان هدف وب سایت عمومی نیستند، اما آنها هم به دلایلی نیاز به محتوای خاص خود دارند، در این شرایط شاید ایجاد شبکه خارجی یا داخلی فکر بدی نباشد. یا اگر قصد دارید شناسه کاربری توییتر باز کنید، اما نمیدانید دقیقا برای کدام دسته از مخاطبان این کار را باید انجام دهید، بهتر است فعلا از خیر آن بگذرید ( استراتژی محوری ).
شناسایی و اولویتبندی کاربران هدف، نخستین گام در ساختن محتوای کارآمد برای کاربران و کسب و کار شما است. ناگفته پیداست که با این کار از دردسر تلاش بیسرانجام برای «چیزی که همه را راضی سازد» هم نجات خواهید یافت. که خوشبخت بزرگی است.
پیامپردازی: آنچه میخواهید کاربرانتان به خاطر بسپارند
پیامها اطلاعاتی (اندیشهها یا افکاری) هستند که میخواهید به کاربرتان منتقل کنید و پیامپردازی هنر تصمیمگیری در اینباره است که کدام اطلاعات و اندیشهها را میخواهید به کاربران انتقال دهید (یا از آنها دریافت کنید).
پیامپردازی به استراتژی محوری شما جان میبخشد. این هنر به شما کمک میکند تا تصمیم بگیرید محتوایتان در فضای وب چه پیامی را منتقل کند تا شما به هدف نهایی نزدیکتر شوید؛ به شما کمک میکند نیازهای محتوایی را اولویتبندی و یکپارچگی محتوا را حفظ کنید و برای کسانی که مسئولیت محتوا را بر عهده دارند مقررات یکسانی را وضع کنید ( استراتژی محوری ).
در مرحله تحلیل، شما را بر آن داشتیم که تمام پیامهای موجود در محتوای فعلی را بهعلاوه افزودنیها و تصحیحهای ذینفعان، گردآوری کنید. حالا که استراتژی محتوای شما مشخص شدهاست، زمان اولویتبندی آن پیامهاست.
رتبهبندی پیامها
رمز موفقیت در تولید پیامهای ارزشمند و فهمپذیر این است که آنها را رتبهبندی کنید تا اولویتهای پیامهای شما روشن شود. مثلا رتبهبندی ساده پیام میتواند شامل این اولویتها باشد:
- * پیام اولیه: مهمترین چیزی که میخواهید کاربر با دیدن محتوای شما دستگیرش شود. این پیام به درد همه کاربران شما میخورد.
- * پیام ثانویه: دستهای از پیامهای کلیدی که پشتیبان پیام اولیهاند و زمینه لازم را برای آن فراهم میسازند. این پیامها اغلب بر مزیتهای رقابتی و تفاوتها تأکید دارند و ممکن است به کار همه گروههای کاربران نیایند.
- * جزییات: تمام شواهد و دلایل پشتیبان پیامهای اولیه و ثانویه.
وقتی تمام این پیامها را کنار هم بگذارید، آنوقت است که «داستانی» برای ارائه خواهیدداشت.
برای درک بهتر موضوع، مقالهای را از نشریهای در حوزه کسب و کار در نظر بگیرید؛ پیام اولیه، عنوان مقاله است. پیامهای ثانویه، عنوانهای فرعی مقاله هستند و همه جملههای بین این عنوانهای فرعی، جزییات را تشکیل میدهند.
البته، نوبت به محتوا در فضای مجازی که میرسد، قضیه پیچیدهتر میشود ( استراتژی محوری ). داستان شما در اینجا یک خط اصلی (پیام اولیه) و تعداد زیادی خط فرعی خواهد داشت که همگی با هم در پیوندند. با این حال، باز هم شناسایی «خطهای» اصلی، به شما کمک میکند محتوای خاصی را که لازم است در پشتیبانی از آنها ایجاد و تکمیل کنید، تشخیص دهید (به جای این که صرفا به این دلیل که «امکان بیشتر گفتن وجود دارد»، از هر دری سخنی بگویید).
بگذارید دوباره به سراغ دوستانمان در شرکت آوسم کو، شرکت نرم افزاری جدید و رو به رشدی که در حال ساخت وب سایت خود است، برویم. رتبهبندی پیامهای آنان میتواند به شکل زیر باشد:
پیام اولیه: شرکت آوسم کو پدیده دنیای نرم افزارهای کسب و کار.
پیامهای ثانویه:
- * کار ما فروش محصول نیست. ما سامانههایی میفروشیم که بر اساس نیاز شما تهیه شدهاند.
- * ما از فناوری متن باز استفاده میکنیم، بنابراین هیچگاه اسیر حق مالکیت ما نخواهیدشد.
- * ما با ۸۳ شرکت از فهرست ۱۰۰ شرکت برتر معرفی شده توسط فورچون ۱۰۰، شرکتهای نوپا و بسیاری شرکتهای دیگر، همکاری میکنیم.
- * ما بازاریابی نمیکنیم؛ کل وقتمان صرف تهیه نرم افزار میشود. مشتریان با تبلیغ کیفیت کار به کسب و کار ما رونق میبخشند.
پیام را با محتوا اشتباه نگیرید
لازم نیست روزهای متمادی را صرف واژهگزینی کنید و نگران شکل دقیق عبارتها و کلمات پیامها باشید، زیرا قرار نیست این پیامها روی وب سایت شما بروند؛ در واقع به ندرت، ممکن است عین این پیامها به کاربر ارائه شود (استراتژی محوری ). بلکه پیامها برای هر مخاطب و هر موقعیتی تفسیر خواهندشد. البته پیامها به سهم خود بر محتوایی که برمیگزینید یا تولید میکنید، تأثیر خواهند گذاشت. برای مثال، پیام اولیه به شکلهای گوناگون برای مخاطبان متفاوت در بخشهای مختلف سایت ارائه خواهد شد. حتی اگر شما هرگز عبارت پیام را نبینید. مثلا پیام اولیه شرکت آوسم کو ممکن است به شکل زیر در صفحههای گوناگون مخاطبان مختلف تفسیر شود:
پیام اولیه: شرکت آوسم کو پدیده دنیای نرم افزارهای کسب و کار.
تفسیرها:
- * برای مشتریان بالقوه: ما نیازی به تبلیغ نداریم زیرا مشتریان مبلغان ما هستند.
- * برای مشتریان فعلی: «همراهان» شرکت آوسم کو از امتیازهای ویژهای مانند، منابع انحصاری، تخفیف و سود مالی برخوردار میشوند.
- * برای سرمایهگذاران: سهام آوسم کو جواهری پنهان است که به زودی همه از وجودش باخبر خواهند شد، پس عجله کنید.
چنانکه پیبردهاید، پیامپردازی همیشه آسان نیست. اولویتبندی مخاطبان را به خاطر دارید؟ آن افرادی [ذینفعان] که نظراتشان درباره رده اولویت مخاطبان مختلف تا آن حد با هم تفاوت داشت، ممکن است درباره مهمترین پیامی که باید به کاربران انتقال داد هم دیدگاههای متفاوتی داشته باشند ( استراتژی محوری ). بنابراین، مثل هر فرآیند دیگری که مستلزم «نه» گفتن به کسی است، تعریف و اولویتبندی پیامها هم کشمکشهایی به همراه خواهد داشت. کافی است به همان مهارتهای شنیدن (مطلب تکمیلی که پیشتر گفته شد) رجوع کنید تا کار را به خوبی پیش ببرید. البته شوخطبعی، جذابیت و سیاستمداری شما هم به کمکتان خواهد آمد. مثل همیشه.
برای مطالعه مقاله های دیگر در زمینههای مختلف فناوری اطلاعات و ارتباطات اینجا کلیک کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.