هوش اجتماعی چیست؟
هوش اجتماعی به میزان آگاهی و تعامل افراد با یکدیگر در موقعیتهای مختلف اشاره دارد. هوش اجتماعي توانایی به معنای برقراری ارتباط مؤثر با افراد دیگر است. social intelligence به این معنی است که فرد از افکار و احساسات دیگران حتی در صورت عدم توصیف آنها آگاهی دارد. برخی از ویژگیهای مهمی که میتوان در افراد دارای هوش اجتماعي شناسایی نمود؛ گوشدادن و ارتباط مؤثر، توجه به تأثیر خود بر دیگران و تلاش آگاهانه برای اجتناب از مشاجره است.
این هوش طبق تعریف اولیه ادوارد ثورندایک به معنای توانایی درک و مدیریت مردان و زنان، پسران و دختران جهت عاقلانه عملکردن در روابط انسانی است. این تعریف با هوش بینفردی یکی از انواع هوش مشخصشده از هاوارد گاردنر (روانشناس رشد و استاد دانشگاه هاروارد در کشور آمریکا) در نظریه هوش چندگانه معادل است و به تئوری ذهن مرتبط میشود.
برخی از نویسندگان و صاحبنظران تعریف فوق را محدود به این کردهاند که تنها به دانش موقعیتهای اجتماعی بپردازد. این تعریف را با کمی اغماض میتوان شناخت اجتماعی یا هوش بازاریابی اجتماعی نامگذاری کرد، چراکه به استراتژیها و تکنیکهای بازاریابی و تبلیغات اجتماعی و روانشناختی مربوط میشود. social intelligence صلاحیت فرد برای درک بهینه محیط خود و واکنش مناسب برای داشتن رفتار اجتماعی موفقیتآمیز است.
فهرست مطالب:
شیوههای بهبود هوش اجتماعي در محیط کار
سنجش هوش اجتماعي به چه صورت امکانپذیر است؟
هوش اجتماعي چه امتیازاتی دارد؟
مطالعات علمی صورتگرفته در این زمینه
انواع مختلفی از هوش وجود دارد. با پیچیدهتر شدن جامعه، صلاحیتهای فکری پیچیدهتر گشته است. این شایستگی همان هوش اجتماعی است و میتواند بهعنوان هوش نهفتهشده در پشت تعاملات و رفتارهای گروهی تعریف شود. این نوع از هوش ارتباط تنگاتنگی با شناخت و هوش هیجانی دارد و همچنین میتواند بهعنوان اولین سطح در توسعه هوش سیستمی دیده شود.
روانشناسان پژوهشی که به مطالعه شناخت اجتماعی و علوم اعصاب اجتماعی میپردازند، اصول بسیاری را کشف کردهاند که هوش هیجانی انسان از آنها استفاده میکند. در پژوهشهای اولیه بر روی این موضوع، روانشناسان نانسی کانتور (استاد داشنکده استنفورد) و جان کیلستروم (روانشناس اجتماعی شناختی آمریکایی و استاد برجسته گروه روانشناسی دانشگاه برکلی در کالیفرنیا) انواع مفاهیمی را که مردم برای درک روابط اجتماعی خود به کار میبرند را تشریح کردند؛ برای مثال، عباراتی مانند من در چه موقعیتی هستم و این فرد چه شخصیتی دارد؟ از قبیل این مفاهیم محسوب میشوند. علاوهبراین، قوانینی برای استنتاج این سؤالات در کتاب برنامهریزی عمل هوش اجتماعی بیان شده است. این سؤالات به قسمتهای زیر تقسیم میشوند:
- آگاهی
- حضور
- اصالت
- وضوح
- همدلی
اخیراً دانیل گولمن (نویسنده علوم محبوب) از تحقیقات علوم اعصاب اجتماعی استفاده کرده است تا پیشنهاد کند که این هوش از آگاهی اجتماعی (همدلی، همسویی، دقت همدلانه و شناخت اجتماعی) و تسهیلات اجتماعی (همزمانی، ارائه خود، نفوذ و نگرانی) تشکیل شده است.
روان درمانی شامل کمک به افراد برای اصلاح الگوهای این هوش بهویژه در مواردی است که روابط بین فردی آنها را دچار مشکل میکند. علاوهبراین، برخی تلاشها برای استفاده از مداخلات مبتنی بر رایانه جهت کمک به افراد در توسعه این هوش در حال انجام است:
- پل اکمن (دانشمند در زمینه زبان بدن روانشناسی و انسانشناسی اهل ایالات متحده آمریکا) با ایجاد ابزار آموزشی MicroExpression به افراد اجازه میدهد تا احساسات نمایانشده در چهره افراد را شناسایی نماید.
- وبسایت com یک برنامه نرمافزاری مبتنی بر تحقیق ارائه میکند که افراد در آن اصلاح عادات ذهنی خود را میآموزند؛ سپس توجه خود را بر بازخورد اجتماعی مثبت متمرکز کنند و در نهایت از توجه به تهدیدها و مشکلات اجتماعی استرسزا جلوگیری نمایند.
جنبههای هوش اجتماعی
این هوش توانایی فرد برای تعامل خوب با دیگران است که اغلب به آن مهارتها یا درایت افراد میگویند. این هوش یک توانایی اکتسابی است که آگاهی موقعیتی، درک پویاییهای اجتماعی و مقدار مناسبی از خودآگاهی را شامل میشود. در ادامه به چهار جنبه مهم تعریفشده از این هوش توسط محققان میپردازیم:
-
مهارتهای ارتباطی
مهارتهای ارتباطی شامل توانایی یک فرد برای خوب گوشدادن، درک کلمات و محتوای احساسی آنچه میشنود، خوب صحبت کردن با دیگران، بیان افکار و احساسات خود بهوضوح و استفاده از درایت هنگام صحبت با دیگران است.
-
نقشها و قوانین اجتماعی
نقشها و قوانین اجتماعی شامل دانستن قوانین متفاوت و اغلب بیاننشده، انواع مختلف تعاملات و موقعیتها و همچنین نحوه ایفای نقش مناسب در انواع تعاملات است؛ برای مثال، معمولاً افراد در جلسات کاری همانند وقتگذرانی با دوستان خود جهت مشاهده فوتبال رفتار نمیکنند.
-
درک انگیزه دیگران
درک انگیزه دیگران شامل شناخت رفتارها و سخنان سایر افراد است؛ برای مثال، ممکن است فرد در حین جاری بودن اشک بر روی صورت خود، به افراد دیگر بگوید که وضعیت خوشایندی دارد! درک ناراحتی این فرد بسیار ساده است، اما هوش اجتماعی بالا میتواند به رمزگشایی در ظریفترین موقعیتها نیز کمک کند.
-
مدیریت برداشت
مهارت مدیریت برداشت شامل درک عکسالعمل دیگران نسبت به خود است؛ برای نمونه، فردی ممکن است با لباس خوب و مناسب و همراه با اعتمادبهنفس و حرفهای وارد یک مصاحبه شغلی شود و یا در مقابل از شدت استرس لباس عرق کند و بدون اطمینان از تواناییهای خود لب به سخن بگشاید.
نقش فرآیندهای شناختی در شکلگیری شخصیت افراد
نظریهپردازان در رابطه با نقش این هوش در شخصیت افراد اختلافنظر دارند. برخی از افراد آن را تنها بهعنوان حالتی از هوش تعریف میکنند که توسط نظریه هوشهای چندگانه هاوارد گاردنر ساده شده است. این حالت به شش بعد هوش کارل آلبرشت معروف به ASPEAK تقسیم شده است که در آن هر حرف مخفف نوع خاصی از هوش افراد است:
- استدلال انتزاعی یا منطقی، ریاضیات و پردازش اطلاعات نمادین
- اجتماعی یا تعامل با دیگران
- عملی یا حل مسئله برای موقعیتهای زندگی واقعی
- احساسی یا خودآگاهی و توانایی کنترل واکنشهای عاطفی و رفتاری
- زیباییشناسی یا درک روابط بین اشیاء، مهارتهای طراحی و درک فرم
- هوش جنبشی یا هوشیاری و مهارت در حرکت بدن یا کنترل اشیا در فضا
بااینحال، سایر نظریهپردازان تعامل اجتماعی را تجلی شخصیت یک فرد میدانند، چراکه بهکار گرفتن فرآیندهای شناختی گوناگون در شکلگیری شخصیت، مانند ادراک، حافظه، مهارتهای حل مسئله و موارد دیگر ضروری است. متخصصان طرفدار دیدگاه شناختی شخصیت بر این باورند که شخصیت از ادراک، حافظه و سیستمهای شناختی حل مسئله تشکیل شده است. آنها تمایل دارند تفاوتهای شخصیتی را بهعنوان مجموعههای مختلف دانش و مهارت توضیح دهند که هنگام تعامل افراد با یکدیگر بهوضوح مشاهده میشود.
جورج کلی از دیگر محققین برجسته در هوش اجتماعی و شخصیت ادعا میکند که افراد توسط خودشناسی و آگاهی از دنیای اطراف خود برای ایجاد فرضیههایی در مورد تعاملات اجتماعی استفاده میکنند. این فرضیات در هنگام وقوع تعامل تقویتشده یا اشتباه بودنشان ثابت میگردد. این امر نیاز به فرآیندهای شناختی اضافی برای درک و تطبیق اطلاعات جدید دارد.
شیوههای بهبود هوش اجتماعی در محیط کار
داشتن این هوش در محل کار به جلوگیری از تعارض، مدیریت انتظارات و برقراری ارتباط مؤثر کمک میکند. دانستن چگونگی بهبود این هوش در محیط کار نیز میتواند به داشتن محیط کاری مثبتتر و سازندهتر کمک نماید. در ادامه به بررسی شیوههای بهبود این هوش در محل کار میپردازیم:
-
توسعه مهارتهای حسی
اولین مرحله برای انجام این امر این است که هر روز محیط اطراف را با استفاده از حواس خود از جمله بینایی، بویایی، صدا و لامسه مشاهده کنند. این امر به کارکنان کمک میکند تا از محیط اطراف خود بیشتر آگاه شوند. کارمندان با تمرین روزانه میتوانند این عادت را شکل دهند. آگاهی از خود و محیط اطراف اولین قدم برای باهوششدن اجتماعی است.
-
ارزیابی خودآگاهی و خود مدیریتی بهطور انتقادی
کارمندان برای تقویت این هوش میبایست افکار، احساسات، رفتارها و واکنشهای خود را درنظر بگیرند. درک نحوه رفتار و واکنش میتواند به کارمندان در هنگام مواجهه با یک موقعیت غیرمنتظره کمک کند؛ برای مثال، ممکن است فردی درصورتیکه یک همکار ایدههای نادرستی را ارائه دهد، از او ناامید گردد. این فرد ممکن است تنها نارضایتی خود را ابراز کند؛ اما میتواند واکنشها و رفتارهای خود را اصلاح نماید و از همکار خود به خاطر مشارکت تشکر کند و امکان وجود جنبههای مثبت قابل پیادهسازی در ایده وی را بررسی نماید.
-
تنظیم شیوههای ارتباطی
باهوش بودن اجتماعی میتواند به معنای آگاهی از نشانههای اجتماعی دیگران باشد؛ اما در صورت واضح نبودن هر یک از رفتارها و یا کلمات افراد باید آموخت که مستقیم و با درنظر گرفتن شرایط، نظر خود را با دیگران به اشتراک گذاشت.
بهعنوانمثال، اگر در گذشته سایر کارکنان به یک فرد مطلبی را میگفت و یا رفتاری انجام میداد که بر کار و فعالیت وی تأثیر منفی میگذاشت، ممکن بود تنها عقبنشینی کند؛ اما بهمرورزمان باید بیاموزد تا نگرانیها و نیازهای خود را با آنها در میان بگذارد. علاوهبراین، ممکن است بخواهند به نحوه واکنش طرف مقابل بازخورد انتقادی داشته باشند؛ در این صورت میتوانند آن را در منطقیترین حالت ممکن بیان نمایند. تنظیم رفتارهای خود با درنظر گرفتن دیگران در توسعه این هوش اهمیت بسزایی دارد.
-
بررسی موقعیتها از منظر اشخاص دیگر
کارکنان باید بیاموزند که هنگام مواجهشدن با موقعیتهای مختلف دیدگاه طرف مقابل را درنظر بگیرند. این امر میتواند به معنای فکرکردن به واکنشهای معمولی آنها و یا رویدادهای دیگری باشد که ممکن است با آنها مواجه شوند. تمام این موارد میتوانند به فرد در تنظیم اعمال خود و ایجاد همدلی کمک کنند. پس از مدتی تمرین، توجه به دیدگاههای دیگران ممکن است بهطور خودکار در فرآیند تصمیمگیری آنان تأثیر بگذارد.
-
تمرین گوشدادن فعال
تأملکردن در مورد دیدگاه دیگران بسیار کمککننده و مفید است، اما درگیرشدن فعالانه با دیگران در مورد افکار آنها، اطلاعات عملی را در اختیار افراد قرار میدهد که میتواند آگاهی اجتماعی آنان را بهبود ببخشد؛ برای مثال، اگر یکی از اعضای تیم به بازخوردهای مداوم پاسخ خوبی میدهد و اطلاعات مفیدی را در اختیار افراد قرار میدهد؛ باید تلاش کرد تا با او مشورت نمود و وی را در جریان کارها قرار داد. این امر میتواند روحیه کارکنان را تقویت کند و منجر به ایجاد اعتماد بین افراد گردد.
علاوهبر موارد فوق، در ادامه چند نکته تکمیلی برای بهبود این هوش در محل کار را ذکر میکنیم:
-
احترامگذاشتن به تفاوتهای فرهنگی
تفاوتهای فرهنگی میتوانند بر نحوه واکنش افراد در موقعیتهای خاص تأثیر بگذارند. اغلب مردم مهارتهای اجتماعی را از خانواده، مدرسه و دوستان خود میآموزند. ازاینرو، همکاران یک فرد نیز هر کدام دارای مجموعه مهارتهای اجتماعی متفاوتی باشند. افراد باید بکوشند تا تفاوتهای خود را جستجو و شناسایی نمایند و در انتها بیاموزند در موقعیتهای مختلف برای حفظ محیط مثبت و حرفهای خود واکنش نشان دهند.
-
توجه به زبان بدن
زبان بدن یک نشانه غیرکلامی است که طرز فکر افراد، حالات و روحیات آنها را مشخص مینماید؛ برای مثال، اگر فردی دستهایش را بر روی یکدیگر گذاشته باشد، احتمالاً از یک موضوع احساس نارضایتی میکند. هنگام پاسخدادن به دیگران باید زبان بدن آنها را درنظر گرفت تا از درستی پاسخ آنان اطمینان حاصل نمود. زبان بدن خود فرد نیز اهمیت بسزایی دارد؛ برای مثال، افراد هنگام گوشدادن یک مطلب ممکن است تماس چشمی برقرار کنند و یا صورت خود را به سمت وی بچرخانند تا اهمیتدادن به سخنان طرف مقابل خود را بروز دهند. آگاهی از زبان بدن خود و دیگران میتواند در مدیریت روابطشان با سایرین کمک کند.
-
ابراز قدردانی و همدلی خود با دیگران
ابراز قدردانی در محل کار میتواند تجربه مثبتی را برای افراد ایجاد نماید. این شیوه یکی از سادهترین راهها برای بهبود این هوش است. در نهایت، هدف نهایی بهبود روابط و تلاش برای داشتن یک محل کار یکپارچهتر است.
-
انطباق با تغییرات
سازگاری بخش مهمی از بهبود این هوش است؛ چراکه افراد و محیطهای کاری دائماً در حال تغییر هستند. کارکنان باید بکوشند تا عاداتی مانند ذهن آگاهی، گوشدادن فعال و خودارزیابی را دائماً در خود تقویت کنند. تغییرات مکرر در مدیریت، مسئولیتها و کارکنان میتواند باعث واکنشهای احساسی متفاوتی شود؛ بنابراین، متعهدشدن به بهبود این هوش میتواند به افراد کمک کند تا در موقعیتهای جدید راحتتر خود را وفق دهند.
آموزش هوش اجتماعی
محقق آموزشی ریموند هارتجن اظهار میدارد که فرصتهای گسترده برای تعامل اجتماعی هوش را افزایش میدهد. کلاسهای درس سنتی اجازه تعامل رفتارهای اجتماعی پیچیده را نمیدهند. در مقابل، کودکان در محیطهای سنتی بهعنوان یادگیرندههایی تلقی میشوند که باید به شکلهای پیچیدهتر و گستردهتری از اطلاعات استفاده نمایند.
متأسفانه تعداد کمی از رهبران آموزشی این موقعیت را بهعنوان نقطه شروعی برای ایجاد محیط مدرسهای که در آن تعامل اجتماعی میتواند شکوفا شود، درنظر گرفتهاند. کودکان با ادامهدادن این روند فکری باید فرصتی برای تجارب بینفردی مستمر روزانه خود داشته باشند تا بتوانند یک روانشناسی بینفردی توسعهیافته ایجاد نمایند. با توجه به ساختاریافتهبودن مدارس و دانشگاهها، تعداد محدودی از این مهارتهای حیاتی برای بقا در دنیای واقعی مجاز به توسعه هستند. در نتیجه، دانشجویان با توجه به محدود بودن رشد مهارتهای روانشناسی طبیعی دانشجویان پس از فارغالتحصیلی بهسختی وارد بازار کار میشوند.
در مقابل آن دسته از دانشآموزانی که توانایی توسعه مهارتهای خود را بهعنوان یک روانشناس طبیعی در کلاسهای درس چندساله و در محیطهای دموکراتیک داشتهاند؛ بیش از همسالان خود که از مهارتهای اجتماعی کمتری برخوردارند، با دیگران ارتباط برقرار میکنند. این افراد حس خوبی از خود دارند و از خواستهها و مهارتهای لازم برای آغاز تلاش خود آگاه هستند.
سنجش هوش اجتماعی به چه صورت امکانپذیر است؟
این هوش دارای معیاری برای سنجش در مقایسه با سایر افراد هم سن و سال یک شخص است. هوش اجتماعی همانند بهره هوشی بر اساس مقیاس ۱۰۰ امتیاز است که این امتیاز مقدار میانگین آن بهشمار میرود. در این سنجش نمرات ۱۴۰ یا بیشتر از آن، بسیار بالا درنظر گرفته میشوند.
در گذشته نه چندان دور، این هوش با تکنیکهایی مانند جلسات پرسش و پاسخ سنجیده میشد. این جلسات تواناییهای عملگرایانه فرد را برای آزمایش واجدشرایط بودن در دورههای آموزشی خاص ارزیابی میکنند. بااینحال، برخی از آزمونها برای سنجش این هوش ایجاد شدهاند. یکی از این تستها تست هوش هیجانی است. در این سنجش افراد دارای ضریب هوشی اجتماعی پایین در گروه سنی بزرگسالان کودک مانند و نابالغ درنظر گرفته میشوند.
از دیگر راههای اندازهگیری IQ اجتماعی استفاده از سیستم ضریب هوشی اولیه مناسب برای مهارتهای اجتماعی است. اکثر افراد دارای ضریب هوشی اجتماعی بین ۸۵ تا ۱۱۵ هستند، اما بسیاری از آنها از این محدودیتها فراتر میروند. افراد با ضریب هوشی اجتماعی زیر ۸۰ ممکن است دارای اختلال طیف اوتیسم، مانند سندرم آسپرگر یا موارد شدید از برخی اختلالات دیگر مانند اسکیزوفرنی و یا بهطورکلی از نظر هوش عمومی پایین باشند. این افراد ممکن است در دوستیابی و برقراری ارتباط مشکل داشته باشند و نیازمند به آموزش مهارتهای اجتماعی و یا حمایت بیشتر از متخصصان باشند.
علاوهبراین، این افراد ممکن است بهسرعت سایر افراد برای استخدام پذیرش نشوند؛ چراکه امکان دارد ارتباطات بینفردی و مهارتهای اجتماعی لازم برای موفقیت در نیروی کار را نداشته باشند. اغلب این افراد در کارهای اداری، فریلنسری یا مشاغل عدم نیاز به تعامل طولانی مانند ساختوساز بهخوبی فعالیت میکنند. در مقابل، افراد دارای ضریب هوشی اجتماعی بالای ۱۲۰، از نظر اجتماعی بسیار ماهر و سازگار محسوب میشوند و میتوانند بهخوبی با مشاغل مستلزم تماس مستقیم و ارتباط با مردم فعالیت کنند.
هوش اجتماعی چه امتیازاتی دارد؟
- نفوذ اجتماعی
- تعاملات خوشایند
- دوستیهای ارزشمند
- بهدست آوردن احترام همسالان خود
- تعاملات سازنده با مردان و زنان
- ترفیع در محل کار
نظریههای هوش اجتماعی
دانیل گولمن (روانشناس و استاد دانشگاه هاروارد) در کتاب خود هوش اجتماعی: علم انقلابی جدید روابط انسانی، برای واکاوی مفهوم این هوش، آن را به دو دسته کلی تقسیم میکند:
-
آگاهی اجتماعی
هر فردی این رویداد را تجربه کرده است که حین صحبت با یک فرد دیگر بیتمایل است، اما طرف مقابل وی همچنان به سخنان خود ادامه میدهد. عموماً این اشخاص قادر به درک احساسات و افکار فرد نیستند. گولمن آگاهی اجتماعی را بهعنوان یک توانایی توصیف میکند که از احساس فوری وضعیت درونی یک فرد نشأت گرفته و تا درک احساسات و افکار او را دربر میگیرد. او آگاهی اجتماعی را به موارد زیر تقسیم میکند:
-
همدلی اولیه
همدلی اولیه به معنای توانایی آمادگی برای درک احساسات دیگران است. به گفته گولمن، این توانایی توسط نورونهای آینهای فعال میشود. همدلی اولیه به افراد در آگاهی از احساس و طرز فکر آنان کمک میکند. این آگاهی برای افرادی که حرفی نمیزنند و یا سعی در سرکوب احساسات خود دارند نیز قابلاستفاده است؛ چراکه معمولاً احساسات مسیری برای ظاهر و نمایانشدن پیدا میکنند.
-
هماهنگی
هماهنگی مربوط به گوشدادن با پذیرش کامل است. هماهنگی به افراد کمک میکند تا فراتر از یک احساس زودگذر پیش رفته و به سوی داشتن حضوری پایدار رهنمون گردند.
-
دقت همدلانه
دقت همدلانه مبتنی بر همدلی اولیه است. این مرحله اغلب فراتر از احساس دیگران است و به درک افکار و مقاصد آنها کمک میکند.
-
شناخت اجتماعی
برخی افراد نسبت به دنیای اجتماعی خود درک و احساس عمیقی ندارند. با شناخت اجتماعی میتوان از نحوه فعالیتهای اجتماعی در جهان آگاه شد. شناخت اجتماعی به افراد کمک میکند تا با روندهای اجتماعی هماهنگ باشند؛ برای مثال از دنیای مد در جهان فعلی خود آگاه میشوند. البته باید این نکته را درنظر داشت که تنها آگاهی اجتماعی سالم در برخورد با مردم تأثیرگذار نیست. شناخت عواطف و احساسات دیگران، افراد را به تسهیلات اجتماعی میرساند که در ادامه به توضیح آن میپردازیم:
-
تسهیلات اجتماعی
این هوش از آگاهی اجتماعی فراتر میرود تا زمینه سازش با افراد را فراهم کند. تسهیلات اجتماعی موارد زیر را شامل میشود:
-
همگامی
احتمالاً برای هر فردی این اتفاق افتاده است که با مشاهده دو نفر از راه دور به رابطه خوب بین آن دو پی ببرد. در این موارد، نمیتوان حرفهای آنها را شنید؛ اما ریتم، هماهنگی، خنده و حرکات دست و صورت آنها گواه همه چیز است. همگامی به حالاتی از این قبیل گفته میشود که با مشاهده رفتار دیگران میتوان از احساسات درونی آنها آگاه شد.
-
خودنمایی
خودنمایی به معنای توانایی برخورد مؤثر با دیگران است. افرادی که به اصطلاح کاریزماتیک هستند میتوانند با برخورد مناسب خود با افراد بسیاری بهخوبی ارتباط برقرار کنند. به گفته گولمن، برخی اوقات توانایی کنترل و پوشاندن احساسات منفی برای شناختن خود به دیگران نیز خودنمایی محسوب میگردد.
-
تأثیر و نفوذ
هر فردی در دنیای اطراف خود با موارد مختلفی مواجه میشود که دیگران توانایی او را دستکم میگیرند و با ستایش از خود و پایینآوردن طرف مقابلشان سعی در بالا کشیدن خود دارند. در این مواقع، افراد برخوردار از نفوذ و تأثیر کافی، مهارت دارند که نتایج تعاملات خود را کنترل کنند و جو نامطلوب موجود را خنثی نمایند.
هوش اجتماعی موجب میشود تا افراد در محیطهای مختلف با افراد دارای شخصیتهای گوناگون بهخوبی خود را وفق دهند و با دیگران سازگاری داشته باشند. این هوش در کنار سازگاری موجب میشود که افراد توانایی بیان احساسات خود را بهخوبی داشته باشند و بتوانند در هر موقعیت برحسب شرایط بهترین رفتار را داشته باشند. امروزه با وجود مشکلات گوناگون بسیاری از افراد دارای چالشهای مختلفی در زندگی خود هستند. کمترین تأثیر هوش اجتماعي این است که با رفتار ناشایست خود باری بر دوش سایر همنوعانمان اضافه نکنیم و جهان را برای یکدیگر به دنیایی زیباتر تبدیل نماییم.
برای مطالعه مقاله های دیگر در زمینههای مختلف فناوری اطلاعات و ارتباطات اینجا کلیک کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.