راهبرد ، اقتصاد و تحلیل رقابتی
( راهبرد ، اقتصاد و تحلیل رقابتی ) همه ما شنیدهایم که برخی میگویند: «بازاریابی کاری تشریفاتی و حاشیهای» است. اما یک صاحب کسب و کار باهوش و دانا میداند که بازاریابی فراتر از این حرفهاست. بازاریابی به هر نوع فعالیتی گفته میشود که طبق برنامه روزانه انجام میدهید تا محصول یا خدمت خود را به مشتری ارائه نمایید. بازاریابی در برگیرنده تمام راه هایی است که مشتریان از طریق آنها کسب و کار ما را شناسایی میکنند و ترغیب میشوند تا از محصولات یا خدمات کسب و کار ما استفاده کنند و برای آن پول بپردازند. به گفته پیتر وسن، پول نقد شاید پادشاه باشد، «ولی بازاریابی ، همه چیز است».
بازاریابی محصولات یا خدمات واقعا به چه معناست؟ مردم اغلب بازاریابی را با تبلیغات یکی میدانند و تنها مبلغ هزینه آن را میبینند. هر چند، بازاریابی فرایندی است که از طریق آن کالاها یا خدمات را برای فروش ارائه میدهیم. راهبرد نگارهای آیندهنگر در حوزه بازاریابی، بر این باورند که بازاریابی «هزینه» نیست بلکه سرمایه گذاری است زیرا بیشتر سود بازاریابی بلندمدت است و دستیابی به آن ممکن است چندین سال طول بکشد. بازاریابی را همچنین یک فرآیند اجتماعی و مدیریتی دانستهاند که از طریق آن افراد و گروهها به وسیله ایجاد، ارائه و تبادل کالا با دیگران به خواستههای خود میرسند. علاوه براین، بازاریابی را عمدتا مرتبط با فروش میدانند. اما گستره بازاریابی فراتر از فروش است. بازاریابی یک فرایند ترکیبی است و میتواند سنگ بنا و سرعت دهندهای برای فروش باشد. افزون بر آن، یکی از کلیدهای فروش موفق، داشتن راهبرد بازاریابی مناسب است. در پکیج جامع دیجیتال مارکتینگ تخصصی نوکارتو میتوانید پیرامون موضوعهای فناوری اطلاعات و ارتباطات، اطلاعات جامعی را بهدست بیاورید.
عناصر اصلی بازاریابی: ایجاد ارزش برای مشتری
حال، کلید یک راهبرد مبتکرانه بازاریابی چیست؟ اولین و مهمترین عنصر، توجه کردن و اختصاص منابع به نیازها و تقاضاهای مشتریان است. این ذهنیت مشتری محور، سنگ بنای راهبرد بازاریابی است. عنصر دوم: فلسفه برنامه های یک شرکت است. هنگامی که فلسفه یک برنامه فروش مشخص شد میتوان برای آن برنامه دستورالعمل، ساختار و راهبرد مبتکرانه فروش تدوین کرد. شرکتها اغلب منابع خود را به بازاریابی و صرف پول برای نمایشهای تبلیغاتی کوچک و بزرگی اختصاص میدهند که مشتریان مناسب را مورد خطاب قرار نمیدهد. این نوع بازاریابی، یک بازاریابی واکنشی و منفعلانه است. در مقابل، یک بازاریابی مبتکرانه میتواند مخاطبان مناسب را در مکان و زمان مناسب مورد خطاب قرار دهد و باعث پیشینه شدن بازگشت سرمایه گذاریها و افزایش درآمدها شود.
سومین عنصر اصلی بازاریابی، فرایند ایجاد ارزش برای مشتری است. بازاریابی به مجموعهای از فعالیتها گفته میشود که برای ارتباط با مشتریان، آموزش آنها و ترغیب آنها برای استفاده از محصولات و خدمات یک شرکت صورت میگیرد. به صورت سنتی، مجموعه این فعالیتها شامل چهار بخش میشود: قیمت گذاری، ارائه محصول، تبلیغ نامحسوس (در انواع رسانه ها) و ترویج محصول. برای تدوین راهبرد بازاریابی مناسب برای جادادن محصول در بازار باید مسائل مختلفی را در نظر گرفت. یک راهبرد یا برنامه موفق بازاریابی، فرایندی ارزشساز است که از چندین عنصر تشکیل میشود:
- * تقسیمبندی بازاریابی
- * راهبرد بازاریابی
- * پژوهش در مورد بازار
- * قیمت گذاری
- * جایابی
- * زنجیره ارزش
تقسیمبندی بازار
یکی از اولین گامها در تدوین راهبرد کلی بازاریابی، تحلیل و تقسیمبندی بازار است که از لحاظ ذهنی و نظری نسبتا ساده میباشد. تقسیمبندی بازار به معنی نگاه کلی داشتن به بازار و تقسیم آن به قسمتهای کوچک و مدیریت پذیر است. معمولا یک بازار بزرگ هیچگاه همگن نیست و شامل بخشهای متفاوتی میشود. بنابراین، هنگامی که به یک بازار بزرگ مینگریم، به این موضوع توجه کنیم که چگونه میتوان این بازار را به قسمتهای همگن تقسیم کرد.
پس از شناسایی این قسمتها یا گروهها، میتوانیم بهترین بازار هدف را تعیین کرده و توانمندیها و مزیتهای رقابتی خود را به سمت آن سوق دهیم.
ایک مثال معروف از تقسیمبندی بازار، روشی است که بازیگران صنعت مهماننوازی برای تقسیمبندی بازار در مورد هتلها و راهسراها به کار میبرند. یک شرکت به جای اتخاذ رویکرد «یک سایز برای همه» به بازار، باید مانند شرکت گردشگری آمریکایی ماریوت به کل بازار بنگرد ولی آن را به بخشهای کوچکتر و متمرکز تقسیم کند. مهمانسرای فرفیلد شرکت ماریوت، در نزدیکی جاذبههای گردشگری مهم واقع شده و مناسب خانوادههاست. این شرکت همچنین، برای مدیران میان پایه که سفرهای کاری زیادی میکنند و دوست دارند در طول سفر راحت باشند، هتل کاری کورتیارد را در نزدیکی مراکز تجاری تأسیس و جو راحتی را در آن برای بازرگانان فراهم کرده است. علاوه بر این، هتل ریتز کارلتون را متناسب با رئیسان و مدیران ارشد اجرایی شرکتهای بزرگ که خواهان خدمات درجه یک هتلداری هستند، احداث کرده است. توجه کنید که این شرکت چگونه بازار خود را به قسمتهای کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم و مهمتر از آن، چگونه راهبرد خود را برای هر قسمت تنظیم نموده است.
بازاریاب ها میتوانند با اعمال اصول تقسیمبندی بازار استفاده بهتری از بودجه بازاریابی کنند و مدیریت بهتری بر راهبرد کلی بازاریابی خود داشته باشند.
راهبرد بازاریابی
برای ساختن یک ساختمان محکم باید ابتدا نقشه آن را کشید. به همین ترتیب، برای ایجاد یک کسب و کار قوی و سودآور، تدوین یک راهبرد ضروری است. راهبرد بازاریابی اساسا برنامه ای است که به صاحب کسب و کار اجازه میدهد فعالیتهای همخوان با اهداف کسب و کار یا سازمان را هدایت و بودجه را به بهترین نحو برای بازگشت بهینه سرمایه مصرف کند.
پژوهش در مورد بازار و اطلاعات رقابتی
برای درک کامل اوضاع صنعتی که در آن فعال هستید، بسیار ضروری است که بدانید روندهای موجود در آن صنعت چیست و رقیبان شما برای کسب درآمد بیشتر، ارتقای کار خود و تصاحب سهم بیشتری از بازار چه میکنند. برای گرفتن تصمیمات بهتر، پژوهش در مورد بازار بسیار مهم است. با توجه به اینکه فلسفه بازاریابی، تمرکز بر برآوردن نیازها و تقاضاهای مشتریان است، پژوهش در مورد بازار مسیری است که یک شرکت میتواند از طریق آن این نیازها را بشناسد و آنها را به نحوی مؤثر و کارآمد با منافع شرکت پیوند دهد. افزون بر این، از پژوهش در مورد بازار برای پایش و در صورت لزوم، اصلاح راهبرد بازاریابی استفاده خواهد شد. پژوهش در مورد بازار شامل تعریف مسائل و اهداف پژوهشی، تدوین برنامه تحقیقاتی، ارائه برنامه و اجرای آن (جمعآوری و تحلیل داده ها)، تفسیر داده ها و گزارش یافتهها میشود. در اینجا حضور علم و حتی هنر در بازاریابی معلوم میشود. در این بخش به چگونگی پژوهش در مورد بازار و شناسایی رقابت و همچنین چگونگی استفاده از این دانش برای ارتقای کسب و کار، پرداخته خواهد شد.
قیمت گذاری
برای فروش یک محصول با قیمتی خاص، باید ارزش ایجاد شود. ارزش، تخمین یک مشتری از ظرفیت کلی یک محصول برای برآوردن نیازهای اوست هنگامی که یک محصول یا خدمت ارزش بالایی برای مشتری داشتهباشد نیاز او برآورده شده است. مصرف کنندهها دانا هستند و بر اساس میزان رضایت خود از تناسب قیمت انتخاب خواهندکرد. اگر یک بطری کوکاکولا پنج دلار قیمت داشته باشد اما یک بطری پپسی کولا یک دلار باشد. آنگاه فروش کوکاکولا کاهش خواهد یافت. اگر تنها این دو محصول در سوپرمارکت موجود باشد. احتمال افزایش فروش پپسی بسیار بالا میرود. قیمت گذاری در واقع، آگاهی از بهایی است که مشتری حاضر است برای یک محصول یا خدمت بپردازد. به طور کلی، یک رابطه قیمت / کیفیت وجود دارد. هرچه قیمت بالاتر باشد، کیفیت نیز باید بالاتر باشد؛ به ویژه در مورد خدمات شخصی که در آن مشتریها خواهان بالاتر بودن کیفیت در مقایسه با خدمات عرضه کنندههای مشابه هستند.
بازاریاب ها ممکن است در ابتدا با قیمت نسبتا بالائی شروع کنند و به تدریج که تقاضا کم میشود، قیمت ها را پایین بیاورند. برای محصولات جدید و نوآورانه اغلب از این نوع راهبرد استفاده میشود زیرا تازگی و تکینگی آنها میتواند در ابتدای کار، امکان بالا بودن قیمت را فراهم کند. به تدریج که کپی کنندهها و رقیبها وارد بازار میشوند، قیمت ها نیز کاهش مییابد تا به قیمت بازار برسد.
برخی از بازاریاب ها ترجیح میدهند از راهبرد نفوذ در بازار استفاده کنند. آنها کالای خود را با قیمتی بسیار پایین عرضه میکنند تا سهم خود را از بازار به سرعت تصاحب کنند و به عنوان عرضه کننده ارزان فروش مشهور شوند. شرکت خرده فروشی آمریکایی وال مارت، از این راهبرد برای قیمت گذاری کالاهای خود استفاده میکند. قیمت گذاری یک ابزار قدرتمند برای تدوین راهبرد بازاریابی است زیرا ارتباط زیادی با شرایط مالی سازمان دارد. قیمت گذاری بسیار پایین میتواند منجر به پیامدهای اقتصادی منفی شود و قیمت گذاری بسیار بالا نیز میتواند مانع رشد تقاضا و فروش کالا و خدمات شود و تبعات اقتصادی به دنبال داشته باشد.
جایابی
یک مشتری احتمالا خدمت یا محصولی را نمیخرد مگر اینکه در دسترس او قرار داشتهباشد. جایابی میتواند در مورد هر چیز باشد از یک مجله گرفته تا یک شکلات که در یک سوپرمارکت در کنار دست یک صندوقدار قرار گرفته است. همچنین میتواند مربوط به یک مراجعه بداهه به پمپ بنزینی در سمت راست خروجی یک بزرگراه یا افتتاح یک مطب پزشک اطفال در یک مجموعه دندانپزشکی باشد. جایابی باعث میشود فرایند خرید آسانتر شود. اصطلاح توزیع اغلب به جای اصطلاح جایابی به عنوان یکی از عناصر راهبرد بازاریابی استفاده میشود. توزیع شامل تصمیماتی است که یک شرکت باید بگیرد تا ارتباط با مشتریان را تضمین کند. جایابی نحوه ارتباط محصولات یا خدمات با مشتریان است. هرچه دسترسی به محصول یا خدمت آسانتر باشد، احتمال اینکه مشتری آن را بخرد، بیشتر است.
زنجیره ارزش
همه عناصر برنامه بازاریابی را نمیتوان بدون اتصال آنها با هم (زنجیره ارزش) عملیاتی کرد. به طورکلی، زنجیره ارزش شامل فعالیتهای زیر میشود:
- * لوجستیک ربایشی: آوردن مواد خام به درون کسب و کار
- * عملیات: مدیریت فرایندها جهت تولید محصول یا خدمات برای مشتریان
- * لوجستیک رانشی: وسایل لازم برای انتقال محصول یا خدمات به مشتریان (برای مثال، سیستم های توزیع و حمل کنندهها برای رساندن محصولات به خردهفروشان)
- * بازاریابی و فروش: ایجاد ارزش
- * خدمترسانی: هماهنگ شدن با انتظارات مشتریان
- * زیرساخت شرکت: سازماندهی شرکت برای بیشینه کردن خدمات به مشتریان
- * مدیریت منابع انسانی: ایجاد ساختاری برای مدیریت افراد درون شرکت شامل جذب، آموزش، حفظ و جایگزینی کارمندان
- * فناوری: استفاده از فناوری برای بیشینه کردن خدمات و در پی آن ارتقای ارزش برای مشتریان
بازاریابی به عنوان سرمایه گذاری
شرکتهای موفقی که به سازمان های برجسته بازاریابی تبدیل میشوند، خود، مشتریان و نیازهای مشتریان خود را میشناسند. برای این کار باید پول و وقت صرف کرد تا به خوبی درک کرد که آیا این سه ضلع مثلث به خوبی با هم هماهنگ میشوند یا خیر.
برای مثال، شرکت ای بی سی هشت ساله است، این شرکت در صنعت خدمات حرفهای آنلاین فعالیت میکند. مشتری این خدمات را میخواهد و به آن نیاز دارد. نکته بسیار مهم این است که مشتری حاضر است برای این خدمات پول بپردازد و شرکت ای بی سی در حال حاضر تنها شرکتی است که این کار را انجام می دهد. ممکن است کسی تصور کند شرکت ای بی سی یک جریان درآمدی استوار و منظم دارد اما متأسفانه، مدیر ارشد اجرایی شرکت ای بی سی اعتقادی به سرمایه گذاری در راهبرد های پیوسته بازاریابی و ابتکارات بازاریابی ندارد، بلکه دستمزدهای پایینی به فروشندههای کم تجربهای میپردازد که انگیزهای برای فروش با پشتیبانی خدمات ندارند. بنابراین به دلیل عدم سرمایهگذاری در بازاریابی، مشتریان حتی نمیدانند که چنین شرکتی وجود دارد. به دلیل نبود تفکر راهبردی، حقوق کارمندان به موقع پرداخت نمیشود، اصول اخلاقی در مورد آنها رعایت نمیشود و در نتیجه شرکت، شهرتی به دست نمیآورد.
تبدیل شدن به یک سازمان بازاریابی: با خودتان روراست باشید
همانطور که در بخشهای قبلی گفته شد، بازاریابی، فرایند ایجاد یک برنامه راهبردی است. هرچند، بدون موافقت تمام بخشهای سازمان به عنوان یک واحد کلی، تبدیل شدن به یک سازمان بازاریابی دشوار خواهدبود. یک سازمان بازاریابی سازمانی نیست که خدمات بازاریابی ارائه میکند بلکه سازمانی است که در آن (بدون توجه به نوع صنعت، کارکرد، اندازه و منطقه آن) تمام سطوح سازمانی منطبق بر آرمانها و روشهای یک شکل برای به دست آوردن مشتری است. برای مثال، خطوط هوایی ساوتوست آمریکا یک سازمان بازاریابی ایجاد کرده است که سه سیاست را دنبال میکند:
- * قانون طلایی را رعایت کنید. ما هر روز حق انتخاب داریم و انتخاب میکنیم که کارمندان ما اولین و مسافران، دومین مشتریان ما باشند
- * به یکدیگر کمک کنید
- * خودتان باشید و راحت باشید.
یکپارچه شوید، یکپارچه شوید، یکپارچه شوید
شرکت ساوتوست مطمئن است که این پیام ها در تمام بخشهای سازمان و نیز در نقاط تماس با مشتری، به صورت یکپارچه وجود دارد و اشاره میکند که مشتریان آن، هم کارمندان آن و هم مسافران هستند. این توانایی برای ایجاد یک سازمان بازاریابی با یک فرهنگ بازاریابی، این شرکت هوایی را قادر ساخت تا بتواند از پس مشکلات اقتصادی و روندهای ناخوشایند موجود در این صنعت برآید. تبدیل شدن به یک سازمان بازاریابی همچنین این امکان را به کل کارمندان میدهد تا ارزش محصولات برای مشتریان را درک کنند و طوری رفتار کنند که گویی فروش برای آنها نوعی زندگی کردن است. برای مثال، یک شرکت مشاوره اقتصادی ممکن است مشاوران برجستهای داشته باشد که روی چند پروژه در دفتر مشتری کار میکنند. در این شرایط، مشاوران میتوانند فرایندهای کاری مشتری خود را مرحله به مرحله مشاهده کنند و آگاهی کافی در مورد نیازهای مشتری خود به دست آورند. این میتواند فرصت فروش بیشتر را فراهم آورد.
فروش بیشتر به معنی اضافه کردن یک محصول یا خدمت به پروژه موجود است. برای همه بازاریاب ها، کسب درآمد بیشتر از یک مشتری، راهبرد کارآمدتری نسبت به تلاش زیاد برای یافتن مشتری جدید است. به دست آوردن وفاداری یک مشتری، یک راهبرد هوشمندانه و بلندمدت است زیرا مشتریان راضی، خود تبدیل به بازاریاب هایی میشوند که مشتریان بیشتری را جذب خواهند کرد. علاوه بر آن، مشتریان راضی به شرکت شما اعتماد کافی دارند و احتمال خرید بیشتر و مکرر آنها بالاست. با توجه به هزینههای بازاریابی کمتر در رابطه با مشتریان ثابت، این مشتریان سودمندتر خواهند بود. پر هزینهترین مشتری، مشتری جدید و کم هزینهترین
مشتری، مشتری قبلی است. اگر کارمندان شما متوجه این موضوع نباشند، منافع زیادی را از دست خواهید داد.
راه های متعددی وجود دارد که شرکتها میتوانند از طریق آنها تبدیل به یک سازمان بازاریابی شوند و در همه سطوح با هم هماهنگ باشند:
- * ارتباطات: یک شرکت باید تضمین کند که تصمیمات به سرعت و صادقانه در تمام سطوح شرکت منتشر میشود تا سوالات، نگرانیها و شابعات از بین برود
- * آموزش: برای اطمینان از اینکه همه کارمندان میدانند که شرکت برای کسب درآمد دقیقا چه کاری انجام میدهد و آنها چه نقشی در آن ایفا میکنند، آموزش امری ضروری است. آموزش دائمی برای خدمترسانی در همه سطوح سازمانی، کمک شایانی به افزایش کارآمدی راهبرد بازاریابی شرکت میکند.
- * ابزارهای تجارت: اگر برای افراد ابزارهای مناسب فراهم شود، دست به کار خواهند شد. بنابراین، ضروری است که برای کارمندان ابزارهای لازم (از سیستم های فناورانه گرفته تا کتابچههای آموزشی و بروشورهای تبلیغاتی) فراهم شود تا کار خود را آسانتر انجام دهند.
راهبرد
به طور خلاصه، راهبرد پلی است که محیط درونی یک شرکت را به محیط بیرونی متصل میکند و برای سازگار شدن با تغییرات یا سود بردن از آنها در محیط بیرون، در منابع تغییر ایجاد میکند. راهبرد همچنین یک فرایند تصمیمگیری است که چشمانداز بلندمدت را تبدیل به تاکتیک های روزانه میکند تا برنامه بلندمدت عملیاتی شود. اگرچه اغلب راهبرد را موضوعی انعکاس یافته در برنامه کاری میدانند اما راهبرد درواقع، یک فرایند دائمی با ارزیابی و تحلیل است که همواره رهنمودهایی برای شرکت ارائه میدهد.
راهبرد را میتوان شبیه ملوان یک کشتی دانست که همواره، هم افق و هم محیط پیرامون را بررسی میکند. اگر در افق توفان یا در محیط اطراف مانعی وجود داشته باشد، ملوان جهت حرکت کشتی را عوض خواهد کرد.
جایگاه و راهبرد
جایگاهی که یک شرکت در بازار اشغال میکند، بخشی جدانشدنی در فرایند تدوین راهبرد به حساب میآید. جایگاه را همچنین میتوان چگونگی سهم خواهی یک شرکت از بازار به گونهای متفاوت از سایر رقبا دانست. کلید داشتن یک راهبرد پابدار و کسب جایگاه در بازار، برخورداری از یک نظام بازاریابی یکپارچه است. مزیت رقابتی، ناشی از توانایی شناسایی جایگاه شرکت، تدوین برنامه های راهبردی و استفاده از یک نظام بازاریابی بکپارچه است. همه فعالیتهای شرکت باید با هم چفت شوند و یکدیگر را تکمیل کنند تا بتوانند مانند یک دستگاه سوختگیری شده، در ذهن مشتری تفاوت ایجاد کنند و به برتری رقابتی برسند.
یک راهبرد دربرگیرنده همه حوزههای مربوط به شرکت از عملیات گرفته تا امور مالی و منابع انسانی است. انتخاب راهبرد درست برای افراد مناسب در جهت دسترسی به اهداف مناسب، کاری چالش برانگیز است اما پیامی کلی را برای کل سازمان فراهم میکند. بنابراین، راهبرد و پیام باید همواره و به وضوح در کل سازمان منتشر شود تا کارایی و ثبات سازمان را بالا ببرد.
تاکتیک ها
اگرچه راهبرد یک رهنمود کلی است اما تاکتیک ها یا اقدامات و نیروهای مختلف در حین حرکت سازمان به سمت جلو، گامهای ویژهای هستند که برای تحقق راهبرد برداشته میشوند. راهبرد عمدتا بلندمدت است درحالی که تاکتیک ها، گامهایی کوتاه مدت برای رسیدن به یک راهبرد بلندمدت هستند.
برای مثال، شرکت الف یک مرکز سلامت و تناسب اندام است. از نظر راهبردی، مدیریت این شرکت تصمیم گرفته است مرکزی را تأسیس کند که جامعه هدف آن زنان ۳۰ تا ۶۵ ساله است. هدف این شرکت این است که این مرکز محیط راحتی داشته باشد که در آن زنان بتوانند ورزش کنند، کاهش وزن داشته باشند و روشهای داشتن زندگی سالمتر را بیاموزند. راهبرد جغرافیایی شرکت، تأسیس مراکزی در نقاط حاشیهای شهرهاست زیرا در این نقاط بیشترین شمار زنان زندگی میکنند. تاکتیک های مورد استفاده برای تحقق این راهبرد، شامل تدوین پیام ها و تبلیغات منسجمی است که نشانگر مأموریت شرکت برای دستیابی به این بازار است. همچنین این شرکت از مربیان زن استفاده خواهد کرد تا مشتریان احساس راحتی بیشتری داشته باشند. افزون بر این، شرکت الف مطالب آموزشی متناسب با زنان مسن را ارائه خواهد داد تا بتواند رابطه بهتری با این بخش از بازار برقرار کند.
تحلیل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فناورانه
برای تدوین یک راهبرد بلندمدت، توجه به مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فناورانه بسیار مرسوم است. این نوع تحلیل که گاهی «بررسی محیطی» نامیده میشود، به بررسی محیط بازار (موجود یا در حال شکلگیری) میپردازد و نمایی کلی از محیط خارجی مؤثر بر صنعت، به دست میدهد.
فضای سیاسی
یکی از مسائل مهم برای ورود به یک بازار خارجی، وضعیت سیاسی آن کشور است و باید به دقت مورد مطالعه قرار گیرد. سیاستها و قوانین دولتی موجود در کشور مورد نظر میتواند مانع فعالیت اقتصادی سرمایهگذاران جدید شود؛ به ویژه اگر آن کشور توسعه نیافته یا در حال توسعه باشد. تصمیمات جدید یک دولت نیز میتواند اثرات منفی یا مثبتی بر یک صنعت خاص داشته باشد. بنابراین، قبل از هرگونه سرمایهگذاری، لازم است فضای سیاسی کشور هدف، به دقت مطالعه و درک شود.
فضای اقتصادی
سلامت و رفاه اقتصادی یک کشور یا منطقه نیز بر فرایندهای تصمیمگیری اقتصادی یک شرکت تأثیر خواهد گذاشت. اگر یک منطقه از نظر اقتصادی سالم باشد و مصرف کنندههای ساکن در آن از ابزارهای لازم برای ایجاد قدرت خرید برخوردار باشند، آنگاه یک شرکت میتواند تصمیم بگیرد محصولات یا خدمات خود را در آنجا عرضه کند.
فضای اجتماعی و جمعیتی
در این بخش از بررسی محیطی، به روندها و عوامل جمعیتی بازار توجه میشود. برای مثال تغییرات در دیدگاههای افراد جامعه بیانگر وجود فرصتها یا تهدیدها برای راهبرد کلی یک شرکت است. یکی از این فاکتورها، سطح تحصیلی افراد حاضر در بازار مورد نظر است که میتواند هم از لحاظ نیروی انسانی و هم از لحاظ وجود مشتری مورد توجه باشد. اگر سطح تحصیلی افراد آنجا بسیار پایین باشد هزینه برنامه های آموزشی برای کارمندان احتمالی استخدامی و به کارگیری روشهای بازاریابی برای مشتریان احتمالی بالا خواهد بود. همچنین، پا به سن گذاشتن جوانان نسل انفجار جمعیتی، میتواند بر راهبردهای بسیاری از سازمان ها تاثیرگذار باشد.
فضای فناوری
فناوری آنچنان که امروزه به نظر میرسد، تنها محدود به استفاده از رایانه ها و سیستم های الکترونیکی نیست، بلکه به زیرساختهای لازم برای پشتیبانی سیستم ها و فرایندهای مدرن مربوط میشود. مسلما گسترش فناوری های وب پایه بسیاری از سازمان ها را تحت تأثیر قرار داده و باعث شده است که کوچکترین سازمان ها نیز با استفاده از فناوری، حضوری جهانی و به میلیونها مشتری دسترسی داشته باشند. بنابراین راهبرد یک سازمان میتواند متأثر از تغییرات فناوری باشد. سرعت تغییرات نیز نشانگر این است که راهبردها باید پیوسته مورد پایش قرار گیرند. در برخی از کشورها حتی آمریکا، نمیتوان از سیستم ها بدون صرف هزینه و سرمایهگذاری زیاد پشتیبانی کرد. یک شرکت باید به شرایط کشور یا منطقه مورد نظر در خصوص سیستم های ارتباطی، ترابری و انرژی و هزینه استفاده از آنها توجه نماید. اگر شرایط و هزینهها قابل قبول باشد، آنگاه باید مسائل مربوط به کیفیت محصول یا خدمات نهایی و پایداری عرضه آنها برای مصرف کننده نهایی مورد تحلیل قرار گیرد.
برای مطالعه مقاله های دیگر در زمینههای مختلف فناوری اطلاعات و ارتباطات اینجا کلیک کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.