ترکیب بندی و نقش کنتراست دارای چه اهمیتی هستند؟
( ترکیب بندی و نقش کنتراست دارای چه اهمیتی هستند؟ ) دیدن قبل از هر چیز عبارت است از دریافت و ادراک حسی نقوش و این جریان به دلیل نیاز ذهن به تشخیص و فهم محیط انجام میپذیرد. گرگوری، در کتاب چشم هوشمند میگوید: «در این مورد نقوش با اشیاء اساسا فرق دارند. وقتی میگوییم نقش منظورمان مجموعهای است از داده های مختلف در زمان و مکان، به شخص دریافتکننده یا گیرنده» پس در واقع دیدن یعنی دست چین کردن نقوش برای فهمیدن و تشخیص دادن. وجود ابهام بزرگترین مانع برای دیدن است و اگر بخواهیم درست ببینیم یا نشان دهیم باید از آن اجتناب کنیم. برای مثال، اگر بینیم درختی راست و قائم ایستاده، متوجه استحکام آن میشویم و شاید به آن تکیه دهیم و اگر خلاف آن آشکار باشد از تکیه دادن بدان خودداری میکنیم. ولی چنانچه آن درخت نه کاملا قائم و نه آشکارا خمیده باشد، در این صورت مادر تشخیص خود نسبت به آن بالانکلیف میمانیم زیرا با حالتی مبهم مواجه هستیم مثال علمیتری از همین موضوع میزنیم اگر خط قائمی، مربعی را قطع کند به طوری که آن را کاملا به دو نیمهی مساوی تقسیم نکند و به طور آشکار آن را به دو نیمهی نامساوی تقسیم نکند، وضع مبهم پیش میآید.
بهترین راه برای استفاده از دستگاه حسی باصره آن است که علایم بصری را بسیار قاطعانه به کار بریم، یا آنها را به صورت کاملا متعادل و یا کاملا بیتعادل نشان دهیم، یا بسیار قوی و مستحکم و یا آشکارا بیثبات و ناپایدار. روانشناسان گشتالت این دو حالت را که از نیازهای دستگاه بینایی است، تراز شده و برجسته شده میخوانند (Leveled sharpened)، کوفکا، در کتاب اصول روانشناسی گشتالت، این مفاهیم را بدین سان تعریف میکند، برجسته شده یعنی «مبالغه و تأکید در ویژگیهای یک نقش»، و تراز شده یعنی «تضعیف و رقیق نمودن آنها»، در بیان بصری مشخص شدن را میتوان با کنتراست و تراز شدن را با هماهنگی مترادف دانست. این دو مفهوم برای به وجود آوردن پیامهای بصری روشن و مناسب ابزار بسیار خوبی هستند و استفاده از آنها برای اجتناب از سردرگمی بیننده و نیز طراح بسیار لازم است. در پکیج جامع دیجیتال مارکتینگ تخصصی نوکارتو میتوانید پیرامون موضوع بازاریابی عناصر چند رسانه ای، اطلاعات جامعی را بهدست بیاورید.
تحقیقاتی که روانشناسان گشتالت در زمینهی این دو فن بصری انجام دادهاند آنها را به این نتیجه رسانده، که با وجود یکی از دو حالت تراز و برجسته شدن در نقوش، چشم و به دنبال آن مغز انسان، که همواره در حال جذبه تحلیل اخبار بصری است خسته و آزرده نمیشود. یکی از اصولی که در این باره ذکر شده توسط ورت هامر، چنین بیان شده است: «خوب بودن سازمان روانی همیشه به اندازهای است که وضع موجود بدان اجازه میدهد. این اصل به قانون پرگنانس، معروف است. کاملا معلوم نیست که منظور او از خوب چیست ( ترکیب بندی ) ولی بدون شک او تلویحا به وجود نظم، تقارن و سادگی اشاره میکند. در اینجا اشارهای است به نیاز کامل یا متصل کردن خطوط ناتمام و نیز جمع و جور کردن اشکال مشابه، و این در واقع همان «اصل تشابه» است، کامل کردن خطوط ناتمام یا جمع کردن اشکال مشابه هر دو گامهایی است در راه ساده کردن نقوش و در واقع از خصایص دستگاه های حسی انسان است، ولی آیا این کشش روانی دلیل بر خوب و مناسب بودن آن نیز میشود؟ با استفاده از نظم معلق میتوان یک بیان بصری عالی به وجود آورد. تعیین و تشخیص آن آسان میباشد و واکنش نسبت به آن هم قابل پیشبینی است. اگر مدلی ساده شده از جریان ارتباط در نظر بگیریم دو سو دارد و آن دو سو عبارتند از: محرک واکنش، با استفاده از نظم، تقارن و تعادل کامل هیچ چیز در این مدل به دست تصادف، با احساسات یا تعابیر ذهنی سپرده نشده است.
یونانیان قدیم در هنرها اشتیاق زیادی برای به وجود آوردن طرحهای هماهنگ و کاملا متقارن و منطقی از خود نشان میدادند و معابد بسیاری بدین گونه ساختهاند. نظیر معبد پارتنون (Parthenon) در این نمونه اخیر برای تعیین نسبت ابعاد آن از روش ریاضی “اندازه طلایی” استفاده شده است، و کاملترین تعادل از طریق قرینهسازی مرکزی نیز در آن مشهود است و حتی در آن شگردهایی برای رفع برخی نقایص حاصل از خطای باصره نیز مورد استفاده قرار گرفته است. میدانیم چشم خطوط مستقیم و موازی را از فاصله دور مختصری فرو رفته میبیند. معماران یونانی برای آنکه این خطای باصره مانع از مستقیم دیده شدن ستونهای جلوی این معبد نشود، آنها را اندکی برآمده ساختهاند تا جبران آن خطای باصره گردد و کوچکترین نقصی در مستقیم بودن آنها مشاهده نشود. برای رسیدن به کمال مطلق کوچکترین نقص از نظر آنها پنهان نمیماند.
در نتیجه، البته آثار آنها از هماهنگی و تعادل کامل برخوردار است و ابهامی از لحاظ بصری در آنها دیده نمیشود سبک یونانی را ما اصطلاحا “سبک کلاسیک” مینامیم و معنای امروزی آن وجود کیفیت ثبات و تعادل کامل در طرح است که هیچ چیز به صورت گنگ و مبهم در آن دیده نمیشود و برای بیننده نیز چیزی در ابهام باقی نمیماند. این سبک دقیقا پاسخگوی همان نیازی است که ورتهایمر، از آن قانون پرگنانس به عنوان “خوب” یاد میکند و نیز جوابگوی نیازهای ناخودآگاه ذهن و کار طبیعی جسم انسان است. این کیفیت یعنی سبک کلاسیک را نهادهای رسمی و دولتی جهان غرب برای خود پذیرفتهاند ( ترکیب بندی ) و از آن غالبا در بناهای عمومی به خصوص ساختمان دادگاهها استفاده میکنند. این سبک معماری عشق سازندگان آن به آموختن و آرمانهای دراماتیک یونانیان را میسازد و نیز بیانگر عشق آنها نسبت به معقول بودن تعادل و توازن است. در واقع تقارن موجود در معابد یونانی از لحاظ بصری مترادف است با همان فرشتهی عدالتی که با چشمان بسته ترازوی متعادلی را در دست خود نگاه داشته است.
اما خوب بودن، آن طور که در قانون پرگنانس تعریف شده، الزاما نباید قرینهسازی باشد، میتوان خوب بودن را به معنای وضوح نیز در نظر گرفت و از طریق برجسته کردن نقش به آن رسید و میشود برجسته نمودن را تکنیک یا فن کنتراست خواند. هر چند تعادل و آسایش یکی از نیازهای بشر است، ولی قتلعت بخشیدن به پدیدهها نیز از نیازهای اوست و میتوان آن را با فن برجسته کردن حاصل نمود. در واقع، مفهوم قطعیت بخشیدن از همان فکر هماهنگ سرچشمه میگیرد و علاوه بر استفاده از این فکر در موارد ساده در سازمان دهی پدیدههای بغرنج نیز به کار میآید. رودلف آرنهایم در کتاب هنر و ادراک بصری مینویسد: “فعالیت فرایند رشد و فعالیت برای مقاصد حیاتی نوعی دو گانگی وجود دارد که به موازات یکدیگر حرکت میکنند.” تراز بودن، طرح نماهای معابد یونانیان باعث هماهنگی و سادگی آنها شده است، ولی خصوصیات بصری برجسته و مشخص کردن در طرح دارای مقاصد حیاتیتر و زندهتری است. اما نباید تصور کرد که فهم یکی از این دو تکنیک راحتتر از دیگری است بلکه آنها فقط دو شیوهی متفاوت هستند.
عمل دیدن جریانی مشتمل بر تشخیص دادن و قضاوت کردن است. برای یافتن تعادل الزاما نباید آن را در قرینه سازی جستجو کنیم. وزنهای عناصر موجود در طرح را میتوان از روشی به غیر از قرینهسازی نیز به حالت تعادل رساند. این کار باعث میشود که طرح از سادگی خارج گردد، ولی در هر حال نتیجه کار ساختن متعادل است و بیننده نیز به آسانی متوجه آن میشود فقط این عمل قدری بغرنجتر صورت گرفته است. همان دستگاه روانی فیزیولوژیک انسانی که میتواند تعادل ناشی از قرینه سازی را دریابد میتواند آن را از طریق قرینهسازی نیز پیدا کند. شیوه ایجاد تعادل از راهی غیر از قرینهسازی به آسانی قابل نمایش و تعریف نیست و از این روست که اغلب آن را از را شهودی به کار میگیرند.
برای آنکه یک عبارت بصری واضح و روشن به وجود آوریم باید به عنوان طراح یکی از این دو را انتخاب کنیم، تراز کردن، و یا برجسته نمودن، هارمونی و یا کنتراست را، ولی حالات بینابینی مبهم است و از نظر ارتباطی موفق نخواهد بود و نیز از لحاظ زیباشناسی نیز اغلب زشت محسوب میشود. اگر مقصود طراح از تصویر با قدرت کافی بیان نشده باشد، نتیجه آن کار مبهم خواهد بود و تأثیر آن بر بیننده ملالآوراست. در این شکل نمیتوان به آسانی تعادل را پیدا کرد و عناصر موجود در آن را نمیتوان به یکدیگر مربوط کرد یا با هم جمع نمود و در مرحلهی بعد آنها را با زمینهی موجود در متن نیز نمیتوان مربوط کرد. فقط در صورتی که چنین وضعی در طرح از روی قصد خاصی باشد، که به ندرت اتفاق میافتد، باید از ابهام در این گونه آثار پرهیز کرد، نه فقط برای آنکه از لحاظ روانی ناراحت کننده است، بلکه ارزش آن از نظر ارتباط بصری در پایینترین ردهها قرار دارد. ایجاد وضع تراز شده و هماهنگ در طرحهای بصری، شیوهی مفید و خطاناپذیری است و در حل مسایل مربوط به ترکیب بندی برای طراحان کم تجربه بسیار مفید است.
قواعدی که برای این منظور به کار میرود بسیار ساده و روشن است و اگر آنها اکیدا رعایت شوند نتیجهی کار به طور حتم جذاب خواهد بود. این روش خطاناپذیر است.
طراحی به شیوه قرینهسازی
طراحی به شیوه قرینهسازی، به دلیل مطمئن بودن آن، وسیلهی بسیار با ارزشی ( ترکیب بندی ) برای به وجود آوردن طرحهای به اصطلاح شسته و رفته است. طراحی کتاب از مواردی است که به علت ویژگی خاص آن، سبک کلاسیک در آن بسیار به کار میرود. طراحی کتاب به خصوص صفحات داخل آن از مواردی است که در آن به علت ویژگی خاص حروفچینی برای چاپ، سبک کلاسیک کاربرد بسیاری دارد، که دارای ظاهری بس متقارن و متوازن است چند فن هماهنگ سازی از طریق طرحهای تراز شده، مطمئن و سهل است. ولی اگر در یک اثر بصری عنصری از ماجراجویی و تحرک وجود نداشته باشد، باعث کدورت و ملال چشم و ذهن میشود. یکی از خطرهایی که ارتباط بصری و به طور کلی هنر را تهدید میکند ایجاد حالات کسالت بار و یکنواخت است، چشم و ذهن به محرکها و عوامل تهیجکننده نیز احتیاج دارد، و برای این منظور باید در ساخت طرح و پیام از فن برجسته کردن بهره جست. خدمات تخصصی اینستاگرام اعتبار و تداوم کسب و کارتان را تضمین میکند.
برای برجسته کردن معنا از لحاظ بصری، فن کنتراست نه فقط باعث تهیج و جلب توجه بیننده میشود بلکه به معنای موجود در پیام نیز اهمیت و تحرکی خاص میبخشد.
برای نمونه اگر بخواهیم چیزی را واقعا بزرگ نشان دهیم، شیء کوچکی را کنار آن قرار میدهیم. در واقع این کنتراست یا تضاد است. یعنی نوعی سازمان دهی عناصر بصری به طوری که تأثیر آنها بر بیننده شدت مییابد اما منظور از شدت بخشیدن به تأثیر معنا بیش از اینها است. میتوان گفت این کار عبارت است از حذف کردن عناصر غیر لازم و تصنعی و در نتیجه تمرکز دادن بر آنچه واقعا مهم است. رامبراند، نقاش هلندی، با پیروی از این روش، شیوهی چیاروسکورو (Chiaroscuro) را در نقاشی به کار گرفت. نام این تکنیک از ترکیب دو کلمهی ایتالیایی چیارو (Chiaro) و اسکورو (Scuro)، به وجود آمده است و به معنای نور و تاریکی است. رامبراند در آثارش اعم از نقاشیهای رنگ و روغن و یا حکاکیهای خطی چاپی، اغلب از روشنایی و تاریکی استفاده میکند ولی طیف وسیعی از سایه – روشنهای بین سیاه و سفید را به کار نمیگیرد، در نتیجه این کار، تأکید زیادی بر موضوعهای اصلی آثارش به وجود میآید و آنها حالت بسیار برجسته و زندهای پیدا میکنند. آثار رامبراند بهترین دلیل برای نشان دادن اهمیت فوقالعادهی کنتراست در هنرهای بصری به طور اعم میباشند.
کنتراست وسیلهای است در برنامهریزی برای ایجاد آثار بصری و دادن معنا به آنها، و غیر قابل چشمپوشی است. کنتراست در عین حالی که وسیله و فن است یک مفهوم نیز هست. اگر بخواهیم به زبان ساده راجع به آن صحبت کنیم، باید گفت: فهم ما از مفهوم نرمی با قرار گرفتن آن در جوار زبری عمیقتر میشود و این یک واقعیت فیزیکی است که اگر ابتدا یک ستطح زبر را لمس کنیم و سپس سطح نرمی را آزمایش کنیم، نرمی آن سطح به مراتب بیشتر احساس میشود. به نظر میرسد که پدیدههایی که با یکدیگر تضاد دارند، معنا و مفهوم خاص یکدیگر را نیز تقویت میکنند.
از اینجا به مفهوم اصلی کنتراست پی میبریم در مقابل یکدیگر قرار گرفتن. هرگاه اشیا نامتشابه ( ترکیب بندی ) با یکدیگر مقایسه شوند. خصوصیات و معنای هر یک از آنها در نظرمان بیشتر ظاهر میگردد. از طریق کنتراست یا تضاد، محتوای هنر و موضوع ارتباط بصری را میتوان روشنی و وضوح بخشید. سوزانه لنگر در مقالهای تحت عنوان تصویر پرتحرک (The Dynamic Image) مینویسد: “یک اثر هنری کمپوزیسیونی است متشکل از فشارها و انحلال آنها، تعادلها و بیتعادلیها، روی هم ساختن است منسجم و موزون، وحدتی است پرفراز و نشیب ولی متداوم. حبات جریانی است طبیعی و به همینگونه، فشارها و تعادلها و وزنها و ضربان حیات را، که ما آرام و یا پراحساس در خود حس میکنیم، در واقع شامل همینهاست.” با استفاده از خدمات دیجیتال مارکتینگ شرکت نوکارتو میتوانید به کسب و کار خود رونق بخشید.
اما از کشش و انقباض موجود در کنتراست باید مانند ادویه غذا با احتیاط و ظرافت استفاده کرد. منظور اصلی یک تعبیر یا بیان بصری، انتقال افکار، اخبار و احساسات است. اگر این نوع تصاویر را به عنوان یک بیان در نظر بگیریم فهم آنها برایمان آسانتر خواهد شد. رودلف آرنهایم درباره تأثیرات متقابل تفکر و محرکهای بصری، تعبیر جالبی را مطرح کرده است او در مقالهای تحت عنوان بیان و تئوری گشتالت که در مجموعهای از مقالات وی به نام روانشناسی و هنرهای بصری آمده است، بیان را این گونه تعریف میکند: “بیان نسخه دوم روانی جریانات پرتحرک خارجی است که باعث سازمان یابی محرکهای حسی میشود”. به عبارت دیگر بهترین روش و وسیله برای ساختن یک پیام به منظور عرضه آن به عدهای بیننده، همان روش و وسیلهای که انسان خود برای نظم بخشیدن و فهمیدن یک پیام از آنها استفاده میکند، یعنی جریان فیزیولوژی و روانی دریافت حسی اخبار از محیط به وسیله انسان میتواند به عنوان الگویی برای فرستادن و انتقال خبر در نظر گرفته شود.
طراحانی که در رشتهی ارتباط بصری کار میکنند باید خصوصیت مؤثر کنتراست و اهمیت آن را در ترکیب بندی های بصری درک نمایند، خواه منظور آنها نشان دادن اختلاف چند عنصر ساده بصری باشد و خواه به قصد انتقال یک خبر بغرنج بصری دست به کار شده باشند، کنتراست به کلیه معانی روشنی و اهمیت میبخشد، و اولین و سادهترین معرف افکار است. فهم ما از شادی اگر چنانچه در مجاورت هم قرار گیرد، به مراتب غنیتر خواهد بود، و نیز عشق در جوار نفرت و محبت در جوار خصومت و جنبش در کنار سکون و جمعیت در جوار تنهایی، هر جفت از مفاهیم اخیر را میتوان با عناصر و فنون بصری نشان داد، به طوری که بیانگر آنها باشد. برای مثال عشق را میتوان با خطهای منحنی و شکل های دورانی و رنگهای گرم ( ترکیب بندی ) و بافتهای نرم و اندازههای مشابه یا نزدیک به یکدیگر نشان داد و نفرت را که ضدعشق است، میتوان با خطوط زاویه دار و شکل های هندسی، رنگ های تند، بافت های درشت و زبر و اندازههای نامتشابه نشان داد. عناصر یاد شده کاملا متضاد با یکدیگر نیستند ولی به هرحال آنقدر از یکدیگر متمایز هستند که بتوان آنها را در مقابل یکدیگر به کار برد. از میان تمام فنون یا تکنیکهای بصری فقط فن کنتراست است که همیشه و همه جا در هر نوع از آثار بصری وجود دارد.
بنابراین لازم به ذکر است که استفاده از کنتراست در هر مرحلهای از طراحی لازم میآید. چه در مرحله طرحهای اولیه و کلی یک کمپوزیسیون و چه طرح ریزه کاریهای هر یک از عناصر بصری به تنهایی، چنانکه گفته شد بلندی اگر در کنار پستی نشان داده شود، معنای حاصل از بلندی روشنتر خواهد بود.
هنگام کار کردن و توجه به ترکیب بندی مسئله نسبت و اندازهها نیز از اهمیت خاص برخوردار میشوند. برای آنکه تفاوت میان عناصر بصری به خوبی نشان داده شود لازم است که منظور اصلی، فضای بزرگتری را اشغال کند و حداقل دو سوم از کل فضا را به خود اختصاص دهد. نسبت تقسیماتی که در متن کار انجام میگیرد باید چنان باشد که منظور اصلی ترکیب بندی به وسیله آنها روشن شود، جدا از هر منظوری که در کار است، اخبار و اطلاعات اولیه ( ترکیب بندی ) و اصلی باید به طرز آشکاری فضای بزرگتری را اشغال کنند. نسبتها و مقیاسها در کار بستگی دارند به اندازه و فضایی که برای کار در نظر گرفته شده، ولی هنگام به وجود آوردن کنتراست اندازه و فضای مورد استفاده همیشه بر کار تأثیر نمیگذارد. هنگامی که با کنتراست کار میکنیم عناصر بصری دیگر فقط در پرداخت نهایی کار مطرح میشوند. هر عنصر بصری میتواند به صورتهای کنتراست دار مختلف ظهور کند، برای مثال خط ممکن است بسیار رسمی یا فرمال و یا غیر رسمی و آزاد باشد و در هر یک از حالات حاوی نشانههای خبری زیادی است. حالت نرمی و آزادی خطوط آزاد و فاقد نقطهی انتهایی مشخص، احساس جستجوکنندگی را القا میکند. شما میتوانید با استفاده از پکیج جامع بازاریابی و تبلیغات تخصصی اینستاگرام باعث پیشرفت کسب و کار خود شوید.
برای مطالعه مقاله های دیگر در زمینههای مختلف فناوری اطلاعات و ارتباطات اینجا کلیک کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.