تبدیل مصرف کنندگان به بازاریاب
( تبدیل مصرف کنندگان به بازاریاب ) سکوی خود را برای جذب تولیدکنندگانی طراحی کنید که میتوانند مشتریان خود را ترغیب کنند به جمع کاربران سکو بپیوندد. سکوهایی که ابزارهای مدیریت ارتباط با مشتری (سیآرام) در اختیار کسبوکارها قرار میدهند، اغلب میتوانند مسئلهی مرغ یا تخممرغ را صرفا با جذب یک گروه از کاربران،تولیدکنندگان حل کنند و پس از آن تولیدکنندگان، جذب گروه دیگر؛ مصرفکنندگان را از پایگاه مشتریان خود برعهده خواهد گرفت. سکو به تولیدکنندگان کمک میکند نیازهای مصرفکنندگان فعلی خود را براورده کنند و به تدریج، وقتی سایر مصرفکنندگان در شبکه به محصولات و خدمات تولیدکنندگان علاقهمند شدند، تولید کنندگان از انتشار همزمان دادهای بهرهمند میشوند. سکوهای جذب سرمایهی مردمی نظیر: کیکاستارتر و ایندی گوگو با هدف قرار دادن پدیدآورندگانی توسعه مییابند که نیازمند بودجه هستند و زیرساخت لازم برای میزبانی و مدیریت کمپین تامین بودجه را برای آنها فراهم میکنند و ارتباط مؤثر با پایگاه مشتریان را برای آنها آسانتر میکنند. سکوهای آموزشی نظیر اسکیلشیر و اودمی نیز با راهبرد تبلیغ با تولید کننده رشد میکنند. این سکوها معلمان بانفوذ را به کار میگیرند، شرایطی میزبانی کلاسهای آنلاین را برای آنها فراهم میکنند و به آنها کمک میکنند دانشآموزان خود را به پیوستن به سکو ترغیب کنند.
بازارهای تخصصی نیز به روش مشابه میتوانند پایگاه مشتریان خود را ایجاد کنند و با فهرست مشتریانی شروع به کار میکنند که تولید کنندگان عضو سکوی خود در اختیار آنها گذاشتهاند، برای مثال، کلاریتی، که مرکز خرید آنلاین برای ارائهی مشاورههای تخصصی به کارفرمایان است، به وبلاگنویسان و دیگر کارشناسان اجازه میدهد تا با یک ابزار کلاریتی هواداری مخاطبان خود را به پول تبدیل کنند. خوانندگان میتوانند با این ویجت تماسهای پولی را از طریق آنها رزرو کنند. با هر تماس، تولیدکننده به کلاریتی کمک میکند مصرفکنندهی جدیدی را ثبتنام کند. سپس این مصرفکننده به سایر تولیدکنندگان هدایت میشود. مرکاتو، سکوی آلمانی بنگاه به بنگاه ویژهی عرضهکنندگان صنعتی و تجاری، راهبرد تبلیغ با تولیدکننده را با گرایش جدیدی به کار میگیرد. سکو هوشمندانه این دعوتنامه را به تولیدکنندگان تقدیم میکند: «مشتریان خود را برای ما بیاورید.» بنابراین، عرضهکنندگان تشویق میشوند مشتریان خود را به پیوستن به مرکاتو دعوت کنند و این کار را به سرعت انجام دهند، قبل از آن که شرکت رقیب بتواند مدعی شود و از امتیاز پیشنهاد بالاتر مزایده برخوردار شود.
راهبرد پذیرش انفجار بزرگ
برای آن که توجه و علاقهی فراوانی را نسبت به سکوی خود جلب کنید از یک یا چند راهبرد بازاریابی فشاری استفاده کنید. این باعث میشود همزمان کاربران بسیاری به سکوی شما بپیوندند و بلافاصله شبکه ی پررونقی ایجاد شود. در عرصهی پرازدحام، شبکهای و به شدت رقابتی امروز، راهبردهای فشاری بیش از پیش در دستیابی شرکتها به رشد سریع و فراگیر ناکارآمد شدهاند. اما استثنائات گاه و بیگاهی نیز وجود دارد. لحظهی شکوفایی ناگهانی توییتر در جشنوارهی تعاملی فیلم، موسیقی و فناوری جنوب تا جنوب غرب (اسایکساسدبلیو) سال ۲۰۰۷ روی داد توییتر نه ماه قبل از این جشنواره راهاندازی شده بود، اما چندان مورد استقبال قرار نگرفته بود. جک دورسی و دیگر بنیانگذاران توییتر به دنبال راهی بودند تا حجم بحرانی از کاربران را به سمت سکوی خود جذب کنند. باتوجه به ماهیت بیدرنگ فعالیتهای توییتر، متوجه شدند که باید علاوه بر مکان بر زمان نیز تمرکز ایجاد کنند. توییتر برای نصب یک جفت نمایشگر صفحه تخت بسیار بزرگ در راهرو اصلی اسایکساسدابلیو ۱۱۰۰۰ دلار سرمایهگذاری کرد. کاربر میتوانست عبارت «عضویت در اسایکساسدابلیو» را به شمارهی پیامک توییتر (۴۰۴۰۴) ارسال کند و بلافاصله توییت خود را روی نمایشگرها مشاهده کند. دیدن بازخوردها روی نمایشگرهای بزرگ به صورت همزمان و مشاهدهی ورود هزاران کاربر جدید به عرصهی رقابت، هیجان فراوانی نسبت به توییتر ایجاد کرد و آن را به موفقترین سایت شبکهسازی در فضای سایبری تبدیل کرد. توییتر جایزهی وب جشنواره را برای بهترین نوآوری آنلاین سال دریافت کرد و تا پایان ایکساسایکسدابلیو استفاده از توییتر سه برابر شد و از ۲۰۰۰۰ توییت در روز به ۶۰۰۰ توییت افزایش یافت.
سایر شبکهها، راهبردهای شکوفایی ناگهانی خود را از راهبردهای توئیتر تقلید کردهاند. دو سال بعد، سکوی وبلاگنویسی فوراسوار جشنوارهی اسایکساسدابلیو ۲۰۰۹ به موفقیت مشابهی دست یافت. در سال ۲۰۱۲، تیندر، برنامهی کاربردی دوستیابی مبتنی بر مکان شروع ناگهانی داشت که علت آن راهاندازی در انجمن اخوت در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود که کانونی از مردان و زنان جوانی بود که قبلا در جستوجوی راهی برای ورود به شبکه بودند. تیندر کار را آسانتر کرد و در این فرایند، در ضیافت پرشوری در مکانی کوچک و محدود به حجم بحرانی دست یافت. همهی سکوها نمیتوانند مانند توییتر، فوراسکوار و تیندر از راهبرد انفجار بزرگ بهرهمند شوند. با رشد جشنوارهی جنوب تا جنوب غربی، تعداد شرکتهایی که در تلاش هستند از آن به عنوان ابزاری برای راهاندازی سکو استفاده کنند به حدی رسیده که عملا هیچ راهی برای شنیده شدن در این ازدحام و شلوغی وجود ندارد و همیشه برای افزایش سریع جاذبهی تبلیغاتی همزمان، که قادر به جذب هزاران کاربر احتمالی باشد، فرصت مناسبی وجود ندارد. با این حال، هر زمان چنین فرصتی پیش بیاید؛ همانطور که برای تیندر اتفاق افتاد مدیران باهوش سکو از آن بهره خواهند گرفت.
راهبرد خرده بازار
در شروع کار، بازار کوچکی را هدف قرار دهید که اعضای آن از قبل با هم تعاملاتی داشتهاند. در نتیجه، سکو میتواند نقش مؤثر واسطهگری بازارهای بزرگ را حتی در مراحل ابتدایی رشد ایفا کند. اوضاع بر وفق مراد فیسبوک پیش نمیرفت. فریندزتر ظرف چند ماه بعد از راهاندازی در سال ۲۰۰۲ بیش از سه میلیون کاربر کسب کرده بود و مایاسپیس با سرعت در حال رشد بود. از تمام کسبوکارهای سکویی، شبکههای اجتماعی احتمالا در میان تمام کسانی که با تأخیر وارد بازار شدهاند، کم سخاوتترین هستند. کاربران معمولا به سادگی سراغ شبکهی اجتماعی جدیدی نمیروند مگر این که آن شبکه چیزی واقعا متفاوت برای عرضه داشته باشد. این قدرت تأثیر شبکهای است.
افزون بر این، از آن جا که ارزش شبکهی اجتماعی به شدت به تأثیرات شبکهای بستگی دارد، دستیابی به حجم بحرانی اهمیت ویژهای دارد. اگر فیسبوک شروعی جهانی داشت و به سرعت چند صد کاربر یا حتی چند هزار به دست آورده بود، به این محبوبیت و موفقیت دست نمییافت؛ زیرا کاربرانی که تصادفا در محدودههای بسیار گسترده به فیسبوک پیوسته بودند، به تعامل نمیپرداختند. بنابراین تصمیم فیسبوک مبنی بر شروع به کار در اجتماع محدود دانشگاه هاروارد صرفا موضوع راحتی نبود. این کار استادانهای بود که فیسبوک را قادر ساخت مسئلهی مرغ یا تخممرغ را حل کند. جذب پانصد کاربر در اجتماع دانشگاه هاروارد، که به لحاظ اجتماعی و جغرافیایی اجتماعی متمرکز است، ایجاد اجتماعی فعال در شروع را تضمین کرد. فیسبوک از دانشگاه هاروارد به عنوان خرده بازار موجود استفاده کرد و با بهبود کیفیت تعاملات در میان اعضای خود به محبوبیت دست یافت. تمرکز بر خرده بازار، حجم بحرانی موردنیاز برای شروع تعاملات را کاهش میدهد و واسطهگری را آسانتر میکند.
گسترش فیسبوک فراتر از دانشگاه هاروارد این شبکهی اجتماعی را بر آن داشت تا در هر فضای دانشگاهی جدیدی که شروع به فعالیت میکند، پایگاه کاربری ایجاد کند و اغلب با شبکههای داخل دانشگاه به رقابت میپرداخت. در ابتدا، این فضاهای دانشگاهی گرههای بیربطی در شبکهی فیسبوک بودند. روند رشد، زمانی بهبود یافت که فیسبوک کمکم ارتباطات دوستی میان دانشگاهی را امکانپذیر کرد. در نتیجه دیگر نیازی نبود که در هر فضای دانشگاهی جدید مجددا به مسئلهی مرغ یا تخممرغ پرداخته شود. کاربرانی که در هر فضای دانشگاهی جدیدی وارد شبکه میشدند فهرست تماسهای فعلی مربوط به دیگر فضاهای دانشگاهی را در اختیار داشتند که تا پیوستن دیگر اعضای دانشگاه خود به شبکه، آنها را سرگرم نگه میداشت. تمرکز جغرافیایی تنها راه تعیین خرده بازار نیست. استک اورفلاو به صورت اجتماع پرسش و پاسخ در زمینهی برنامهنویسی (تمرکز مقولهای) شروع به کار کرد. بعدها بنابر درخواست کاربران، کار خود را در مقولهی دیگری؛ آشپزی گسترش داد. حالا استک اورفلاو دارای ساز و کاری برای رایگیری است که با آن اجتماع میتواند موضوعات مورد علاقهی خود را انتخاب کند.
رشد ویروسی: ساز و کار راه اندازی کاربر به کاربر
یکی از مؤثرترین راههای تسریع رشد سکو، دستیابی به رشد ویروسی است. راهبرد رشد ویروسی مکمل دیگر راهبردهای راهاندازی است. رشد ویروسی فرایندی مبتنی بر کشش است که کاربران را ترغیب میکند خبر مربوط به سکو را به دیگر کاربران احتمالی برسانند. وقتی کاربران شخصا دیگران را به پیوستن به شبکه ترغیب میکنند، شبکه به عاملی برای رشد خود تبدیل میشود. البته، اصطلاح «رشد ویروسی» استعارهای در درون خود دارد: رشد سکو را به شیوع بیماری عفونی تشبیه میکند. در طبیعت، بیماری زمانی گسترش مییابد که چهار عامل با یکدیگر تعامل داشته باشند: میزبان، میکروبها، واسطهی انتقال و گیرنده. میزبان آلوده عطسه میکند یا به شکلی دیگر میکروبهایی را گسترش میدهد که آلودگی را با خود به محیط حمل میکند. سپس، میکروبها از طریق واسطهای مانند هوا گسترش مییابند. سپس، گیرنده میکروبها را استنشاق میکند، میخورد یا به شکل دیگری جذب میکند و آلوده میشود. حالا گیرنده میزبان میشود و چرخه تکرار میشود. چنانچه مکرر اتفاق بیفتد، شیوع همه گیر روی میدهد. به همین ترتیب، برای شروع فرآیند رشد ویروسی کسبوکار سکویی چهار عامل کلیدی ضروری است: فرستنده، واحد ارزش، شبکهی خارجی و گیرنده. بیایید رشد ویروسی اینستاگرام را بررسی کنیم.
- فرستنده. کاربر اینستاگرام عکسی را که به تازگی گرفته است، به اشتراک میگذارد. این شروع چرخه ای است که در نهایت کاربر جدیدی را جذب میکند.
- واحد ارزش. واحد ارزش در اینستاگرام عکسی است که کاربر با دوستان خود به اشتراک میگذارد.
- شبکهی خارجی. برای اینستاگرام، فیسبوک شبکهی خارجی بسیار تاثیرگذار است که گسترش واحدهای ارزش (عکسها) را امکان پذیر میکند و آنها را در معرض دید کاربران احتمالی قرار میدهد.
- گیرنده. در پایان، کاربر فیسبوک با دیدن عکس کنجکاو میشود و از اینستاگرام بازدید میکند. این کاربر ممکن است شخصا عکسی تهیه کند و به اشتراک گذارد و از نو چرخهای را آغاز کند. حالا گیرنده مانند فرستنده عمل میکند.
خبر رشد سریع اینستاگرام بیش از ۱۰۰ میلیون کاربر فعال در کمتر از دو سال به گوش همه رسیده است که در آوریل ۲۰۱۲ فیسبوک را بر آن داشت در ازای یک میلیارد دلار آن را خریداری کند. چیزی که کمتر دربارهی آن گفته شده است این است که اینستاگرام بدون به خدمت گرفتن مدیر بازاریابی سنتی به این رشد سریع دست یافت. علت این است که سکوی شرکت طوری بادقت طراحی شده بود که رشد ویروسی و عملا اجتناب ناپذیر شود. کاربران اینستاگرام برخلاف کاربران رقیب آن، هیپ استاماتیک، میتوانستند علاوه بر ذخیره، سازماندهی و فیلتر عکسهای خود، آنها را در شبکههای خارجی مانند فیسبوک به اشتراک گذارند و فعالیت تک کاربره را به فعالیت اجتماعی چند کاربره تبدیل کنند. هر زمان که کاربران سرگرم برنامهی کاربردی میشدند، آفریدههای خود را به اشتراک میگذاشتند. هر مورد از کاربردهای این اپلیکشین مصداق بازاریابی برای آن بود. در اصل، اینستاگرام همهی کاربران خود را به بازاریاب تبدیل کرد.
با همین چرخهی رشد ویروسی؛ نوعی رشد که در اقتصاد صنعتی خط لولهها و محصولات ناممکن است میتوان موفقیت بسیاری از دیگر شرکتهای تازه تاسیس سکویی را توجیه کرد. ایربیانبی کاربرانی را که دارای اتاق اجارهای بودند (میزبان) تشویق کرد اقلام فروشی (اتاقهای اجارهای) (واحدهای ارزش) خود را در کرگزلیست (شبکهی خارجی) فهرست کنند. آنها که فهرست اتاقها را دیدند و قصد اجارهی آن اتاقها را داشتند، کاربر ایربیانبی شدند و متعاقبا بسیاری افراد کمکم اتاقهای خود را برای اجاره عرضه کردند و رشد سکو را سرعت بخشیدند. اپنتیبل نیز مشتریان رستوران (میزبانان) را تشویق کرد کرد رزرو غذای (واحدهای ارزش) خود را از طریق ایمیل یا فیسبوک (شبکهی خارجی) با دوستان و همکاران (گیرنده) خود، که قرار است برای غذا به آنها ملحق شوند، به اشتراک گذارند. اگر مدیر سکو هستید و امیدوار هستید مانند اینستاگرام، ایربیانبی و اپنتیبل به این رشد ویروسی دست یابید، باید قوانین و ابزارهای طراحی کنید که این چرخه را به سرعت برای شما به راه اندازند. هدف شما طراحی اکوسیستمی است که در آن فرستنده مایل است واحدهای ارزش را از طریق شبکهی خارجی به تعداد زیادی از گیرندگان ارسال کند و در نهایت باعث شود بسیاری از این گیرندگان به سکوی شما بپیوندند. بیایید این چهار عامل طراحی را با جزئیات بیشتری بررسی کنیم.
فرستنده
این که فرستنده را به گسترش واحدهای ارزش ترغیب کنید با تبلیغ شفاهی (دهانبهدهان)، که شگردی آشنا در بازاریابی سنتی است، تفاوت دارد. تبلیغ شفاهی زمانی اتفاق میافتد که کاربران به حدی سکوی شما را دوست دارند که همیشه و همه جا دربارهی آن حرف میزنند. وقتی کاربران فرستنده میشوند و واحدهای ارزش را پخش میکنند، دربارهی سکوی شما حرف نمیزنند؛ در واقع آفریدههای خود را پخش میکنند و به طور غیر مستقیم نسبت به سکوی شما آگاهی و علاقه ایجاد میکنند. به طور کلی، کاربران واحدهای ارزش خودساخته را برای دریافت بازخوردهای اجتماعی پخش میکنند، که در نتیجه ممکن است برای آن لذت، شهرت، موفقیت یا ثروت یا ترکیبی از این امتیازها را به دنبال داشته باشد. دارندگان کانال در یوتیوب برای جذب مخاطب در شبکههای خارجی متعدد دربارهی ویدئوهای خود اطلاعرسانی میکنند؛ طراحان نظرسنجی در سرویمانکی، نظرسنجیهای خود را از طریق ایمیل، وبلاگ و شبکههای اجتماعی پخش میکنند تا پاسخهایی دریافت کنند که بینشهایی دربارهی پرسش موردنظر طراحان نظرسنجی در اختیار آنها قرار میدهد؛ ابداع کنندگان که در کیکاستارتر به دنبال بودجه هستند، صفحهی پروژهی خود را در شبکههای اجتماعی خود پخش میکنند تا علاوه بر جذب مخاطبی که امیدوار هستند ارزش محصول نهایی آنها را بداند، بودجهی موردنیاز برای تکمیل پروژهی خود را نیز به دست آورند.
این مثالها نشان میدهند که چطور سکوهایی که به خوبی طراحی شدهاند، انگیزهی اشتراکگذاری طبیعی در کاربران ایجاد میکنند. به طور معمول، طراحان سکو نباید مانع گسترش واحدهای ارزش شوند. عمل ارسال این گونه واحدها به شبکهی خارجی مانند فیسبوک نباید توجه پدیدآورندهی واحد ارزش را از سکو به آن شبکه معطوف کند؛ بلکه، باید کاملا با جریان سکو تناسب داشته باشد. هرچه با کاربرد اصلی سکو همسویی بیشتری داشته باشد، احتمال ویروسی شدن سکو نیز بیشتر است. سکو ممکن است برای ترغیب انتشار واحدهای ارزش، انگیزههای غیرطبیعی(ساختگی) نیز در کاربران ایجاد کند، اما این انگیزهها باید با دقت سازماندهی شوند. برای مثال، انگیزهی مالی ممکن است بعد از دستیابی سکو به رشد ویروسی به سرمایهگذاری تبدیل شود. دراپباکس، سرویس ابری محبوب که ویژهی ذخیره و اشتراکگذاری فایلهای دادهای است، به خوبی توانست انگیزههای غیر طبیعی را سازماندهی کند؛ علاوه بر فرستنده، برای هر گیرندهای که به جمع کاربران دراپباکس بپیوندد نیز فضای ذخیرهی رایگان اختصاص میدهد. بنابراین، مزایای اطلاعرسانی دربارهی دراپباکس پرداخت نقدی نیست که فقط خزانهی شرکت را خالی میکند؛ بلکه فرصتی برای استفادهی هرچه بیشتر از سرویس دراپباکس است که باعث رشد سکو میشود و کاربران را به استفادهی هرچه بیشتر از سکوی دراپباکس ترغیب میکند.
واحد ارزش
این جزء اساسی روند ویروسی شدن است؛ تجسم کاربران سکو، که در شبکهی خارجی قابل گسترش است و نشان دهندهی ارزش سکو است. اما، همهی واحدهای ارزش در سکو قابل انتشار نیستند. برای مثال، کاربران سکوی تجاریای که هدف آن میسر کردن مبادلهی اسناد مالکیتی میان شرکای شرکت است، برخلاف کاربران اینستاگرام که عکسهای خود را به اشتراک میگذارند، تمایلی ندارند اطلاعات محرمانهی آنها در همه جا پخش شود. بنابراین، طراحی واحدهای ارزش انتشار پذیر اقدام مهمی در جهت روند ویروسی شدن است. واحد ارزش انتشارپذیر واحدی است که شروع تعامل در شبکهی خارجی را امکانپذیر میکند، به همان صورت که عکسهای ایسنتاگرام گفتوگوهایی را در میان کاربران فیسبوک به راه می اندازد که با دیدن عکسها به هیجان آمدهاند. یا ممکن است فرصتی برای تکمیل تعاملی ناتمام ایجاد کند، همان طورکه پرسش بدون پاسخ در کوار، بازخوردهای اجتماعی به شکل پاسخ را میطلبد با یک نظرسنجی جدید در سرویمانکی که باید پاسخ داده شود. با فراهم کردن زمینهی ایجاد و گسترش واحدهای ارزش انتشار پذیر میتوانید سکویی ایجاد کنید که هم رشد سریعی دارد و هم میزان فعالیت در آن زیاد است. البته همانطور که مثال سکوی تجاری ویژهی تبادل اسناد محرمانه نشان میدهد، همهی واحدهای ارزش انتشارپذیر نیستند. بعید است سکوهایی که مناسب ایجاد واحدهای ارزش انتشار پذیر نیستند، ویروسی شوند. مدیران این گونه سکوها باید از روشهای دیگری برای رشد سکوی خود استفاده کنند.
شبکهی خارجی
بسیاری از سکوها روی سایر شبکهها رشد میکنند. اینستاگرام، توییتر، زینگا، اسلاید و دیگر سکوها با استفاده از فیسبوک به عنوان شبکهی زیربنایی به رشد ویروسی دست یافتهاند. ایربیانبی از طریق کرگزلیست و اپنتیبل از طریق ایمیل گسترش مییابند. اما، استفاده از شبکهی خارجی فقط این نیست که دکمهی «اشتراک گذاری در فیسبوک» را بفشارید و منتظر بمانید تا سر و کلهی میلیونها کاربر پیدا شود. وقتی تعداد بیشتری از برنامهی کاربردی از شبکههای خارجی برای رشد خود استفاده میکنند اغلب با محدودیتهایی از جانب آنها مواجه میشوند. برای مثال، فیسبوک برای اپلیکیشنهای بازی، که شرکتهای خارجی به کاربران خود ارائه میکنند، محدودیت هایی در نظر گرفته است. در دیگر موارد، کاربرانی که همواره با سیلی از دعوتنامهها از جانب تولیدکنندگان خارجی مواجه هستند که آنها را به امتحان محصولات یا خدمات خود ترغیب میکنند، به تدریج خسته میشوند و دیگر به آنها پاسخ نمیدهند. مدیران سکوهای تازه تاسیس باید از به بار آمدن چنین نتیجهای جلوگیری کنند و در زمینهی شناسایی شبکههای خارجیای که میتوانند برای رشد خود از آنها استفاده کنند و یافتن راههای خلاقانه و ارزش افزا برای ارتباط با کاربران خود به گونهای راهبردی عمل کنند.
وقتی لینکدین در سال ۲۰۰۳ شروع به کار کرد، بیشتر شبکههای اجتماعی برای کسب محبوبیت فهرست تماس یاهو یا هاتمیلی برای کاربری جدید میساختند و از طریق ایمیل او دعوتنامههایی به سکو میفرستادند. این روش نفوذ ساده، که در اصل مایکل بیرچ (شناخته شده ترین بنیانگذارشبکهی اجتماعی کمدوام ببو) ان را طراحی و تدبیر کرده بود، در رشد اولیهی بسیاری از شبکههای اجتماعی تأثیرگذار بوده است. لینکدین تصمیم گرفت به جای این کار با مایکروسافت اوتلوک روش گسترش جدیدی را پایهگذاری کند؛ اوتلوک نرمافزاری بود که بیشترین ارتباطات تجاری مطلوب لینکدین را در خود جای داده بود. این روش پیوستن از لحاظ فنی چالش برانگیز و ضمنا هزینه برو زمان بر بود، اما به لینکدین کمک کرد خود را به عنوان شبکهی اجتماعی اصلی ویژهی کسبوکار تثبیت کند.
گیرنده
وقتی کاربر سکو واحد ارزش را برای دوست یا آشنای خود ارسال میکند، اگر واحد ارزش برای گیرنده مناسب، جالب، مفید، سرگرم کننده یا به شکلی ارزشمند باشد، به آن پاسخ میدهد. اگر واحدهای ارزش به حد کافی جالب باشد، گیرنده آنها را بیشتر پخش میکند، که گاهی او باعث تعاملات جدید در شبکهی دیگری میشود. شرکتهای رسانهای مانند آپورثی و بازفید منحصرا با کمک نشر ویروسی، که مصرفکنندگان آغازگر آن بودهاند، رشد کردهاند. متاسفانه، از آن جا که پدیدآورندهی واحدهای ارزش کاربران مدیران سکوها کنترل چندانی بر آنها ندارند، اینستاگرام عکسها را انتخاب یا روتوش نمیکند تا درنظر کاربران جذابتر شوند، یوتیوب ویدنو نظارت یا ویرایش نمیکند و فیسبوک پستهای اعضا را سازماندهی نمیکند تا پستهای کسل کننده را حذف کند. اما گاهی اوقات سکو میتواند مسیرهایی سوق دهد که واحدهای ارزش را برای گیرنده جذابترکنند. برای مثال، اینستاگرام ابزارهایی برای ویرایش عکس در اختیار کاربران قرار می دهد تا کاربران بتوانند جذابیت عکسهایی را که پست میکنند،افزایش دهند و کاربران را تشویق میکند عکسهای خود را با هشتگهای که خاص و مناسب هستند، برچسب بزنند. برای مثال، vwbus# برای عکس ون فولکسواگن به جای برچسب کلیتر van# یا (حتی بدتر) برچسب گویای photo#.
افزون بر این، مدیران سکوها میتواند واحد ارزش را به دعوتنامه ربط دهند؛ پیامی که اطمینان میدهد گیرندهی سکویی را که واحد ارزش از آن ارسال شده میشناسد و فرصت پیوستن به آن را درک میکند. وقتی سکوی ارتباطاتی هاتمیل پیام «من شما را دوست دارم. ایمیل خود را در هاتمیل رایگان دریافت کنید» را به انتهای تمام ایمیلها ضمیمه کرد، شایع و همهگیر شد. ایمیل رایگان در ان زمان پیشنهاد جالب و جدیدی برای مصرفکنندگان بود و این پیام ساده هزاران کاربر را به سوی این سکو کشاند. همهی سکوها نوپا مجال همهگیر شدن را ندارند. اما اگر چنین فرصتی وجود داشته باشد، رشد آهسته اما یکنواخت به رشدی برقآسا تبدیل میشود که سکو را به پدیدهای جهانی یا ملی بدل میکند که قادر است در سالهای آتی بر بازار خود تسلط یابد.
برای مطالعه مقاله های دیگر در زمینههای مختلف فناوری اطلاعات و ارتباطات اینجا کلیک کنید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.